نویسنده این موضوع
امروز حالم از همون صبح افتضاح بود. حس میکردم ریتم قلبم هی بالا و پایین میرفت و لرزش دستهام معلوم بود. نمیدونم این استرس و دلشورهای که به جونم افتاده بود، منشأ دقیقش کجا بود؟
بابا بهم یک هفته فرصت داده بود تا خوب فکر کنم و امروز روز آخر...
بابا بهم یک هفته فرصت داده بود تا خوب فکر کنم و امروز روز آخر...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: