مشاعره با اشعار خودمون

yeganeh yami · 17/11/20

موج گیسوی پریشان را بگو یک به چند؟
سر به زیر اب رفته تن نفس خواهد ولی

~ZaHrA~ · 17/11/20

یا بیا از غم رهایم کن برو
یا ک برگرد و بمان تا غم نباشد یار من

ary_off · 17/11/20

* گفت:
یا بیا از غم رهایم کن برو
یا ک برگرد و بمان تا غم نباشد یار من

نهان بُگذار عشق دَرِ سـ*ـینه
آن که که ببیند خوشش آید

niloofar.H · 17/11/20

دردی در سـ*ـینه دارم که از درمان خوش تر است
آهی در دل پرورانده ام که از نان خوش تر است

ary_off · 17/11/20

تمنا میکنم پیشم بمانی
دلم را داده‌ام شاید بمانی‌

niloofar.H گفت:
دردی در سـ*ـینه دارم که از درمان خوش تر است
آهی در دل پرورانده ام که از نان خوش تر است

niloofar.H · 17/11/20

یک صباح به انتظار تو نشسته ام
اینک که دیدمت آسوده خاطرم

~ZaHrA~ · 17/11/20

مشت خود وا کن غنیمت ها شمار

هرچ داری از برای زنگیست

niloofar.H · 18/11/20

تو یگانه رخ آمدی ولی حالا چرا
اشک من جاری شد ولی حالا چرا

~ZaHrA~ · 18/11/20

امدی بردی دل از من دلبر شب های من
امدی اما بمان دیگر نرو اتش نزن بر قلب من

niloofar.H · 18/11/20

نرگسم هر شب به یادت غزلی سروده ام
کِی شد تا دیوان نرگس را به دستانت دهم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی