مشاعره با اشعار خودمون

ØMĪĎ · 18/7/20

وام میگیرم از آن مصرع زیبای خودت
یا به سویم نظری یا که به کویم گذری!

mahaflaki · 18/7/20

یک قدم مانده که یوسف به زلیخا برسد
نقل این قصه وارونه به هر جا برسد

ØMĪĎ · 18/7/20

دو دست کودکی بالا که شاید شاخه ای گیرد
درخت آرزو بالا ، دو دست کودکی کوتاه

mahaflaki · 18/7/20

هر روز می‌خواهی بسازی خانه‌ ای اباد
پس کو؟ کجاست این لشکر اماده ازاد؟

ØMĪĎ · 18/7/20

در کوچه های زخمی و ویرانه ی حلب
دارم سرود خانه ای آباد زیر لـ*ـب

mahaflaki · 18/7/20

با دست های خالی و خاکی پر از فکر امیدی
پس کی رسد ان روز ترک یاس و نومیدی؟

ØMĪĎ · 18/7/20

یکبار نسیم از این جهنم نگذشت
یکبار هوای نا امیدی نگرفت

mahaflaki · 18/7/20

تو ان نسیم جهنمی را خواهی چه گویی؟
من خوانم ان را گرد باد سرد نابودی

ØMĪĎ · 18/7/20

یا هیچ کسی مثل نگاه نو تو
حیثیت وزن را به بازی نگرفت

mahaflaki · 18/7/20

تحمل میکنم هر وزنه سنگین چشمت را
رضازاده خجالت میکشد زیر نگاه تو

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی