مشاعره با حرف ب

moh@mad · 27/6/23

SelmA گفت:
بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست
وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست

بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی
تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم

Mahii · 27/6/23

moh@mad گفت:
بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی
تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم

باران که مي بارد
تمام کوچه هاي شهر
پر از فرياد من است
که مي گويم
من تنها نيستم
تنها ، منتظرم
تنها .

moh@mad · 30/6/23

Mahii گفت:
باران که مي بارد
تمام کوچه هاي شهر
پر از فرياد من است
که مي گويم
من تنها نيستم
تنها ، منتظرم
تنها .

به جناب عشق گفتم تو بیا دوای من باش
که به پاسخم بگفتا تو بمان و مبتلا شو

~NIKA~ · 3/7/23

moh@mad گفت:
با حسرت دیدار، چه شب ها که سحر شد
این عمر من و توست که بیهوده هدر شد
.
هرگاه نسیمی به سر زلف تو پیچید
خاکستر افروخته ام زیر و زبر شد

به جناب عشق گفتم
تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا
تو بمان و مبتلا باش

‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌

moh@mad · 4/7/23

Sea گفت:
به جناب عشق گفتم
تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا
تو بمان و مبتلا باش

‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌

با رنج عظیم عشق رندانه مگو با ما
دلسوخته ایم دانیم این سر پر از درد را

YeGaNeH · 4/7/23

به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگرشاعر است شاعر توست

- فاضل نظری

moh@mad · 6/7/23

YeGaNeH گفت:
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگرشاعر است شاعر توست

- فاضل نظری

بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم
از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

حسین منزوی

~NIKA~ · 6/7/23

moh@mad گفت:
بدین سان که من و تو از تفاهم عشق می‌سازیم
از این پس عشق‌ورزی هم، قراری تازه خواهد یافت

من و تو عشق را گسترده‌تر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت

حسین منزوی

بی او نتوان رفتن
بی او نتوان گفتن
بی او نتوان شستن
بی او نتوان خفتن

moh@mad · 7/7/23

~NIKA~ گفت:
بی او نتوان رفتن
بی او نتوان گفتن
بی او نتوان شستن
بی او نتوان خفتن

با نکاهت عاشقم کردی دلم دیوانه شد
خنده بر شاعرم کردی دلم دیوانه شد
گفتم ایا میشود با یک نگاه عاشق شوم
خنده بر این پرسشم کردی دلم دیوانه شد

~NIKA~ · 8/7/23

moh@mad گفت:
با نکاهت عاشقم کردی دلم دیوانه شد
خنده بر شاعرم کردی دلم دیوانه شد
گفتم ایا میشود با یک نگاه عاشق شوم
خنده بر این پرسشم کردی دلم دیوانه شد

به گیسویت که از سویت
به دیگر سو نتابم رخ

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین