خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نشسته سایهای از آفتاب بر رویاش
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویاش

ز دوردست سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان ِ خویش از رویاش

کجاست یوسف ِ مجروح ِ پیرهنچاکام؟
که باد از دل ِ صحرا میآورد بویاش

کسی بزرگتر از امتحان ِ ابراهیم
کسی چونآن که به مذبح برید چاقوی اش

نشسته است کنارش کسی که میگِرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویاش

هزار مرتبه پرسیدهام ز خود او کیست
که این غریب نهادهاست سر به زانویاش

کسی در آن طرف ِ دشتها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویاش

کسی که با لـ*ـب ِ خشک و ترکترک شدهاش
نشسته تیر به زیر ِ کمان ِ ابرویاش

کسی است وارث ِ این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویاش

عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکِشد از هر طرف به هر سویاش

طلوع می کند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویاش ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند ، مگر میشود از خویش گریخت
بال ، تنها غم غربت به پرستو ها داد

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

عاشقی چیست ، به جز شادی و مهر و غم و قهر
نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد

چشم ، بیهوده به آئینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد ..
***
من آسمان ِ پر از ابرهـــای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من ... من از خودم سیرم

من آن طبیب ِ زمین گیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود میدهم نمــیمیرم

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچـــار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من ؛ من از خودم سیرم ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است

بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هرچه هست غیر تو ، بیزار کرده است

خوشبخت آن دلی که گـ ـناه ِ نکرده را
در پیشگاه ِ لطف تو اقرار کرده است

تنها گـ ـناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنهکار کرده است

چون سرو سر فرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟

من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟

هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی

مغرور ، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی ؟

تنهایی و رسوایی ، بی مهری و آزار
ای عشق ! ببین من چه کشیدم تو چه کردی ..

***
نفس کشیدم و گفتی ، زمانه جانکاه است
نفس نمی کشم ، این آه از پی آه است

در آسمان خبری از ستاره ی من نیست

که هرچه بخت بلند است ، عمر کوتاه است

به جای سرزنش من ، به او نگاه کنید

دلیل سر به هوا گشتن زمین ، ماه است

شب ِ مشاهده ی چشم آن کمان ابروست

کمین کنید رقیبان ، سر بزنگاه است

اگر نبوسم حسرت ، اگر ببوسم شرم

شب ِ خجالت من از لـ*ـب تو در راه است ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست

صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم
تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است

در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم
چون شکست آینه، حیرت صد برابر می شود

بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست

کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم ..
***
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست
جای گلایه نیست که این رسم دلبری ست ..

هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گـ ـناه آینه ها زودباوری ست
مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است

سهم برابرِ همگان نابرابری ست
دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست

ای آفتاب ! هرچه کنی ذرّه پروری ست

ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست ...!


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
ای صورت پهلو به تبدل زده ! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن ، تو به نیرنگ

گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ

با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو ! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو !
اکنون تو ز من دلزدهای ! من ز تو دلتنگ ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه!
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد!

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم
هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگریست
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینهء من! این تو و این سـ*ـینهء من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آ*غو*ش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد ! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
***
من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم ؟

دل پر از شوق رهایی است ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم

چیستم ؟ خاطره ی زخم فراموش شده
لـ*ـب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وا دارم ؟

چیزی از عمر نمانده است ولی میخواهم
خانه ای را که فرو ریخته بر پا دارم ...


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
خواب دیدم که رویاست ولی رویا نیست
عمر جز حسرت دیروز و غم فردا نیست


هنر عشق فراموشی عمر است ولی
خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست

ای پریشانی آرام ! کجایی ای مرگ ؟
در پری خانه ی ما حوصله ی غوغا نیست

ما پلنگیم ! نگو لکه به پیراهن ماست
مشکل از آینه ی توست خطا از ما نیست

خلق در چشم تو دل سنگ ولی ما دلتنگ
" لا الهی " هم اگر آمده بی الا نیست

موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست

بر گل ِ فرش به جان کندن خود فهمیدم
مرگ هم چاره ی دلتنگی ماهی ها نیست ..


اشعار فاضل نظری

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
شیدا تر از این شدن چگونه ؟
رسواتر از این شدن چگونه ؟


بیهوده به سرمه چشم داری
زیباتر از این شدن چگونه ؟


من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه ؟


پنهان شده در تمام ذرات
پیداتر از این شدن چگونه ؟


ای با همه مثل سایه همراه
تنهاتر از این شدن چگونه ؟


عاشق شدم و کسی نفهمید
رسوا تر از این شدن چگونه ؟

***

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لـ*ـب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لـ*ـب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست ..


اشعار فاضل نظری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا