دوبیتی های باباطاهر

MaRjAn · 6/7/23

به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش

MaRjAn · 6/7/23

شب تار است و گرگان میزنند میش
دو زلفانت حمایل کن بوره پیش
از آن کنج لـ*ـبت بـ*ـو*سی بموده
بگو راه خدا دادم بدرویش

MaRjAn · 6/7/23

فلک نه همسری دارد نه هم کف
بخون ریزی دلش اصلا نگفت اف
همیشه شیوهٔ کارش همینه
چراغ دودمانیرا کند پف

MaRjAn · 6/7/23

دلی دیرم ولی دیوانه و دنگ
ز دستم شیشهٔ نامـ*ـوس بر سنگ
ازین دیوانگی روزی برآیم
که در دامان دلبر برزنم چنگ

MaRjAn · 6/7/23

وای آن روجی که در قبرم نهند تنگ
ببالینم نهند خشت و گل و سنگ
نه پای آنکه بگریزم ز ماران
نه دست آنکه با موران کنم جنگ

MaRjAn · 6/7/23

دلی دیرم چو مو دیوانه و دنگ
زده آئینه هر نام بر سنگ
بمو واجند که بی نام و ننگی
هر آن یارش تویی چه نام و چه ننگ

MaRjAn · 6/7/23

حرامم بی ته بی آلاله و گل
حرامم بی ته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بی ته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مل

MaRjAn · 6/7/23

مو ام آن آذرین مرغی که فی‌الحال
بسوجم عالم ار برهم زنم بال
مصور گر کشد نقشم به گلشن
بسوجه گلشن از تاثیر تمثال

MaRjAn · 6/7/23

خدایا داد از این دل داد از این دل
نگشتم یک زمان من شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بر آرم من دو صد فریاد از این دل

MaRjAn · 6/7/23

خدایا خسته و زارم ازین دل
شو و روزان در آزارم ازین دل
مو از دل نالم و دل نالد از مو
زمو بستان که بیزارم ازین دل

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی