مشاعره با حرف ا

*NiLOOFaR* · 19/5/23

این قافله‌ی عمر عجب می‌گذرد
دریاب دمی که با طرب می‌گذرد
سـ*ـاقی! غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد

خیام

*NiLOOFaR* · 19/5/23

از کران تا به کران لشکر ظلم است؛ ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
حافظ

Delmah_malek · 19/5/23

آن دل که به تاراج رفته بود..
عجب خوش نشست بر دل جانا
آن رقیب را چو گل خواست.
مرا چون بیدی لرزاند و رنجاند.
عجب قافله نامردی‌است این روزگار
زانکه ان جانا خود نامرد نامردان بود.

*NiLOOFaR* · 19/5/23

آتش بزن مرا و به خاکسترم نشان
اما گمان مدار که این آخر من است
هرجا وزید بادی و چشمت ز درد سوخت
شک نیست از نتایج خاکستر من است

حسین جنتی

*NiLOOFaR* · 19/5/23

آن جا که به ایمان کسی خُرده گرفتم
هیهات! که از سستیِ ایمانِ خودم بود

روزی که از آغاز کسی شاد نبودم
آغازِ شبِ غصه و پایانِ خودم بود

افشین یداللهی

*NiLOOFaR* · 19/5/23

اگر چه دل به کسی داد، جانِ ماست هنوز
به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز

سعدی

*NiLOOFaR* · 19/5/23

از نردبان بودن بسیار غمگینم
از آسمان بودن بسیار غمگینم
تمرین کنم باید دیوار بودن را... !

حسین صفا

moh@mad · 22/5/23

Niloofar.r گفت:
از نردبان بودن بسیار غمگینم
از آسمان بودن بسیار غمگینم
تمرین کنم باید دیوار بودن را... !

حسین صفا

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم

گر ز داغ هجر او دردی است در دل‌های ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم

مولانا

*NiLOOFaR* · 22/5/23

آخرین مرتبه‌ی عشق اگر سوختن است
پس چرا صبر؟ بسوزانم و خاکستر کن

محمد عزیزی

*NiLOOFaR* · 22/5/23

آه از آن پرسش که دیر آمد سویِ بیمارِ خویش
مرده بودم، حالِ من از دیگری پرسید و رفت!

لسانی شیرازی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

همراه رمان ۹۸

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

مدیر آزمایشی اقلیم جادوگران

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین