مشاعره با حرف ا

(SINA) · 24/2/23

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

moh@mad · 25/2/23

(SINA) گفت:
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز

POURIA · 5/3/23

moh@mad گفت:
ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد

moh@mad · 7/3/23

POURIA گفت:
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد

ای بتان سنگدل تا چند استغنا کنید
ما خود از فکر شما مردیم، فکر ما کنید

جان محزون در تنم امروز و فردا بیش نیست
فکر امروز من و اندیشه فردا کنید

(SINA) · 7/3/23

اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت

moh@mad · 7/3/23

(SINA) گفت:
اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت

ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
این نیست مزد رنج من و باغبانیم

پروردمت به ناز که بنشینمت به پای
ای گل چرا به خاک سیه می نشانیم

(SINA) · 8/3/23

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
اين چراغی است کزين خانه به آن خانه برند

Deana · 8/3/23

اشک گرم و آه سرد و روی زردو سوز دل حاصل عشقند ومن این نکته می دانم چو شمع

POURIA · 10/3/23

Deana گفت:
اشک گرم و آه سرد و روی زردو سوز دل حاصل عشقند ومن این نکته می دانم چو شمع

آن کیست کز رویِ کرم با ما وفاداری کند
بر جایِ بدکاری چو من یک دَم نکوکاری کند

moh@mad · 10/3/23

POURIA گفت:
آن کیست کز رویِ کرم با ما وفاداری کند
بر جایِ بدکاری چو من یک دَم نکوکاری کند

آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد
غم هجران به سویت‌تر از این قسمت کن
کاین همه درد به جان من تنها نرسد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی