- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 175
- امتیاز واکنش
- 1,246
- امتیاز
- 118
- سن
- 23
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
- من همچین آدمیم؟ من رو اینجوری شناختی؟
و اخم مصنوعی کرد. ریزریز خندیدم:
- معلومه که نه، ولی خب دیر کردی و هر چی زنگ زدم جواب ندادی، منم یه کم ترسیدم.
- گوشیم رو سایلنت بود، یادم رفته بود رو حالت بیصداست.
مادر گفت:
- دارید میایین یا نه!
- اوپس...
تندتند دویدم و رفتم داخل. به اطراف نگریستم. یک سالن...
و اخم مصنوعی کرد. ریزریز خندیدم:
- معلومه که نه، ولی خب دیر کردی و هر چی زنگ زدم جواب ندادی، منم یه کم ترسیدم.
- گوشیم رو سایلنت بود، یادم رفته بود رو حالت بیصداست.
مادر گفت:
- دارید میایین یا نه!
- اوپس...
تندتند دویدم و رفتم داخل. به اطراف نگریستم. یک سالن...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com