خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نام رمان:
کاراکال
نویسنده: حدیثه شهبازی کاربر انجمن رمان ۹۸
ژانر: جنایی-پلیسی، عاشقانه
ناظر: MaRjAn
منتقد: MaRjAn و همراز س

خلاصه:
جنگ سرد هرگز به پایان نرسید‌، نه حتی بعد از سقوط دیوار برلین یا دولت شوروی! طولی نخواهد کشید که جراحت توطئه‌های قدیمی سر باز کرده و در این بین، راز یک قتل خانوادگی برملا می‌شود. دومینیکا پس از بیست و هفت سال زندگی به عنوان یک افسر سرویس اطلاعاتی روسیه، در پی یافتن هویت اصلی‌ خود، با مسبب مرگ خانواده‌اش رو‌به‌رو خواهد شد. او چه کسی است؟

*کاراکال: سیاه‌گوش، تیره‌ای از گربه‌سانان



نقد و بررسی رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Essence، YeGaNeH، همراز س و 3 نفر دیگر

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,186
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 30 دقیقه
به نام خداوند جان و خرد
نقد رمان | کاراکال
در شروع حرف‌هایم باید بگویم، اولین چیزی که در نگاه اول مخاطب را به رمان کاراکال جذب می‌کرد، اسم رمان و کنجکاوی درمورد آن بود!
نویسنده در حیطه‌ی اسم به عنوان اولین نقطه‌ای که مخاطب را جذب می‌کند، بسیار خوب عمل کرده. درکل، شناسنامه‌ی رمان از سطح نسبتاً بالایی برخوردار بود و تمامشان خواننده را مجذوب خود می‌کردند.
اما نقطه‌ی بعدی که نقش خیلی مهم‌تری در جذب رمان دارد، بسیار ضعیف‌تر از شناسنامه بود. در حق شروع خیلی کم‌لطفی شده بود؛ شروع اگر از یک نقطه‌ی هیجانی نباشد، باید حداقل جوری نوشته شود که مخاطب را حفظ کند.
متأسفانه شروع رمان کاراکال، مصادف بود با انبوهی از مونولوگ‌ها و اطلاعاتی که برخی مهم و برخی کم اهمیت بودند! شروعی پر از مونولوگ، مناسب یک رمان نیست و همانطور که قبلاً هم گفتم، اگر می‌توانید در این مورد تجدید نظر کنید.
ایده‌ی رمان، کاملاً جدید بود و از وقتی شروع به رمان خواندن کرده‌ام، کم پیش آمده که با همچین رمانی رو به رو شده باشم، اما به هرحال، تا به این‌جایی که رمان را مطالعه کردم، خیلی گنگ به رمان پرداخته بودید.
ژانر تقریباً با موضوع رمان ارتباط دارد اما به دلیل همان گنگ بودن، خواننده بیشتر گیج می‌شد تا درگیر معما.
درکل شیوه‌ی روایت رمان بسیار گنگ بود و من با این‌که کم و بیش از ایده‌ی رمان باخبر بودم هم گاهی حین مطالعه‌ی رمان، گیج می‌شدم؛ به نظرم اگر به صورت شفاف‌تری به شرح ماجرا بپردازید، بهتر باشد. ما رمان را مثل فیلم نمی‌بینیم و باید حین نوشتن، حواسمان به این نکته‌ی مهم باشد.
توصیفات زمان نسبتاً خوب بود، اما از مکان و چهره‌ی شخصیت‌ها و حالات و احساسات، تصور درست و مشخصی نداشتم.
باید توصیفات را به صورت تدریجی و قطره‌چکانی وارد رمان کنید و حواستان به تکرارشان باشد تا آن‌ها را در ذهن مخاطب، تثبیت کنید.
به عنوان مثال در اواسط رمان، می‌توانستید اتاق شخصیت را توصیف کنید، فضای داخلی عمارت را شرح دهید، بیرون از عمارت و فضای بیرونی را توضیح دهید؛ حتی درمورد هوا، بوها، وسایلی که بیرون از عمارت بودند، درخت‌ها و سبزه‌ها و... صحبت کنید!
چهره‌ی شخصیت‌ها را بهتر بیان کنید، حالات و احساسات آن‌ها را حتی باز هم با توصیفات چهره می‌توانستید بیان کنید و...
این‌ها مثال کوچکی بودند و چیزهای زیادی برای توصیف وجود داشت.
مونولوگ‌ها نسبت به دیالوگ‌ها واقعاً خیلی بیشتر بودند و تناسب و تعادل رعایت نشده بود؛ این یکی از نقاط ضعف رمان محسوب می‌شود که بنده به شخصه، با همچین چیزی مشکل زیادی دارم. گاهی پارت‌هایی را می‌دیدم که تنها یک یا دو دیالوگ داشتند و کل مونولوگ‌ها هم، اطلاعات خاص و مهمی را ارائه نمی‌کردند؛ حتی همان یکی دو دیالوگ هم هدفمند نبودند! به شدت پیشنهاد می‌کنم در این مورد فکری بکنید.
به طور طبیعی، رمان از 60 درصد مونولوگ و 40 درصد دیالوگ تشکیل شده؛ در رمان کاراکال تقریبا این نسبت، 80 به 20 بود! دیالوگ‌های هدفمند رمان را می‌سازند و تاثیر بالایی روی شخصیت پردازی دارند؛ حدأقل و کوچک‌ترین تأثیر دیالوگ در شخصیت پردازی، لحن و تکه‌کلام شخصیت است که در رمان شما این موضوع بسیار کمرنگ بوده.
هنوز برای نقد شخصیت‌پردازی کمی زود است، خیلی از رمان نگذشته و نمی‌توانم خیلی در این مورد نظری بدهم.
درکل سطح رمان کاراکال، نسبتاً بالاست که اگر بعضی نکات را، مثل تعادل دیالوگ و مونولوگ رعایت کند، سطح رمان به مراتب بالاتر می‌رود.

با آرزوی موفقیت برای نویسنده‌‌ی عزیز و سپاس از انتقاد پذیری شما
تیم نقد انجمن رمان ۹۸

MaRjAn


نقد و بررسی رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH-، همراز س، YeGaNeH و یک کاربر دیگر

همراز س

منتقد انجمن رمان ۹۸
منتقد انجمن
  
عضویت
28/10/23
ارسال ها
37
امتیاز واکنش
316
امتیاز
148
زمان حضور
17 روز 16 ساعت 53 دقیقه
به نام خالق عشق و زیبایی

بعضی زخم‌ها آن‌قدر عمیق هستند که حتی اگر خوب شوند، جای آن‌ها همیشه می‌ماند.

در آغاز، اسم رمان چنان جدید و جالب بود که باعث شد با کنجکاوی شروع کنم. حالت معمایی و پلیسی خلاصه هم مورد مثبت بعدی بود.
مقدمه هم با اسم و ژانر تناسبی داشت و به رمان که رسیدم شروع خوب و مناسبی داشتیم.
از نقطه‌ای که تعادل داستان به هم می‌خورد شروع شد. در ابتدا فکر کردم رمان در همان سال‌ها ادامه داده شود...
چیزی که اول رمان و سال 1989 نظرم را جلب کرد، محبوبیت و شهرت مایکل جکسون و مدونا در یک دهکده اسپانیایی بود، و اینکه در آن زمان مردمِ آن‌جا با تلفن همراه به حدی آشنا بودند که یک دختر نوجوان آرزوی داشتنش رو داشته باشد.
در مورد شخصیت پردازی بیشتر به ظاهر و چهره آدمها خوب پرداخته شده و تصوری از حالات و احساسات و رفتار و منش آن‌ها نتوانستم داشته باشم.
البته ژانر رمان و محیط و شرایط خاص رمان و شخصیت‌های با زخم‌های عمیق هم در این ضعف نقش عمده دارد و شاید یک‌جور ضعف عمدی و شاید هم لازم. آدم‌های منزوی و تنها و البته تربیت شده‌ی سازمانی.
زاویه دید سوم شخص، انتخاب مناسبی برای این رمان می باشد.
مورد بعدی، مثل اکثر رمان‌ها تعادل 40 درصدی دیالوگ و 60 درصدی مونولوگ رعایت نشده ولی نثر محاوره ای دیالوگ‌ها و ادبی مونولوگ‌ها ظاهرا مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. هر‌چند مونولوگ‌های طولانی آزار‌دهنده نیست و قلم جذاب نویسنده فضای داستان را به خوبی هدایت می کند.
البته دیالوگ‌های پر محتوا و هدفمند باعث می‌شود با زوایای پنهان شخصیت‌ها بهتر آشنا شویم.
مثلا دیالوگ‌های دومینیکا و اولگا خوب بود.
اما توصیفات مکانی، خیلی خوب نبود. کلی و سرسری از آن‌ها رد شده و هیچ تصوری از اماکن نتوانستم تصور کنم.
چشم شخصیت‌ها مثل دوربین عکاسی باید ریز به ریز جزئیات را ببیند و بیان کند تا مخاطب بتواند همراهش شود...
نکته‌ی دیگری که می‌خواهم بگویم این است که با اینکه اوایل رمان هستیم و شخصیت‌ها تازه پا به صحنه می‌گذارند، سیر روندی رمان خوب است و هرچیزی انگار سر جای درستش قرار می گیرد.
یک سوال و کنجکاوی، اگر دومینیکا الئونورا باشد، در سن او، اختلاف یک سالگی داریم.
پدرش در مکالمه با بیانکا، اشاره به 3 سالگی نورا کرد و در گالری عکس رمان، دومینیکا متولد 1987، و از آن‌جا که رمان در سال 1989 اتفاق افتاده، این نکته نظرم را جلب کرد.
در پایان، ایده‌ی جدید و هیجان انگیزی داریم که کلی می‌شود با آن مانور داد و پیج و خم‌های جذابی با دیالوگ‌های مناسب و به‌جا و هوشمند ایجاد کرد، مخصوصا که هنوز به عاشقانه هم نرسیدیم.

با آرزوی موفقیت برای نویسنده‌ی عزیز و سپاس از انتقادپذیری شما
تیم نقد انجمن رمان ۹۸
همراز.س

2/اسفند/02


نقد و بررسی رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MINERVA، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خداوند جان و خرد
نقد رمان | کاراکال
در شروع حرف‌هایم باید بگویم، اولین چیزی که در نگاه اول مخاطب را به رمان کاراکال جذب می‌کرد، اسم رمان و کنجکاوی درمورد آن بود!
نویسنده در حیطه‌ی اسم به عنوان اولین نقطه‌ای که مخاطب را جذب می‌کند، بسیار خوب عمل کرده. درکل، شناسنامه‌ی رمان از سطح نسبتاً بالایی برخوردار بود و تمامشان خواننده را مجذوب خود می‌کردند.
اما نقطه‌ی بعدی که نقش خیلی مهم‌تری در جذب رمان دارد، بسیار ضعیف‌تر از شناسنامه بود. در حق شروع خیلی کم‌لطفی شده بود؛ شروع اگر از یک نقطه‌ی هیجانی نباشد، باید حداقل جوری نوشته شود که مخاطب را حفظ کند.
متأسفانه شروع رمان کاراکال، مصادف بود با انبوهی از مونولوگ‌ها و اطلاعاتی که برخی مهم و برخی کم اهمیت بودند! شروعی پر از مونولوگ، مناسب یک رمان نیست و همانطور که قبلاً هم گفتم، اگر می‌توانید در این مورد تجدید نظر کنید.
ایده‌ی رمان، کاملاً جدید بود و از وقتی شروع به رمان خواندن کرده‌ام، کم پیش آمده که با همچین رمانی رو به رو شده باشم، اما به هرحال، تا به این‌جایی که رمان را مطالعه کردم، خیلی گنگ به رمان پرداخته بودید.
ژانر تقریباً با موضوع رمان ارتباط دارد اما به دلیل همان گنگ بودن، خواننده بیشتر گیج می‌شد تا درگیر معما.
درکل شیوه‌ی روایت رمان بسیار گنگ بود و من با این‌که کم و بیش از ایده‌ی رمان باخبر بودم هم گاهی حین مطالعه‌ی رمان، گیج می‌شدم؛ به نظرم اگر به صورت شفاف‌تری به شرح ماجرا بپردازید، بهتر باشد. ما رمان را مثل فیلم نمی‌بینیم و باید حین نوشتن، حواسمان به این نکته‌ی مهم باشد.
توصیفات زمان نسبتاً خوب بود، اما از مکان و چهره‌ی شخصیت‌ها و حالات و احساسات، تصور درست و مشخصی نداشتم.
باید توصیفات را به صورت تدریجی و قطره‌چکانی وارد رمان کنید و حواستان به تکرارشان باشد تا آن‌ها را در ذهن مخاطب، تثبیت کنید.
به عنوان مثال در اواسط رمان، می‌توانستید اتاق شخصیت را توصیف کنید، فضای داخلی عمارت را شرح دهید، بیرون از عمارت و فضای بیرونی را توضیح دهید؛ حتی درمورد هوا، بوها، وسایلی که بیرون از عمارت بودند، درخت‌ها و سبزه‌ها و... صحبت کنید!
چهره‌ی شخصیت‌ها را بهتر بیان کنید، حالات و احساسات آن‌ها را حتی باز هم با توصیفات چهره می‌توانستید بیان کنید و...
این‌ها مثال کوچکی بودند و چیزهای زیادی برای توصیف وجود داشت.
مونولوگ‌ها نسبت به دیالوگ‌ها واقعاً خیلی بیشتر بودند و تناسب و تعادل رعایت نشده بود؛ این یکی از نقاط ضعف رمان محسوب می‌شود که بنده به شخصه، با همچین چیزی مشکل زیادی دارم. گاهی پارت‌هایی را می‌دیدم که تنها یک یا دو دیالوگ داشتند و کل مونولوگ‌ها هم، اطلاعات خاص و مهمی را ارائه نمی‌کردند؛ حتی همان یکی دو دیالوگ هم هدفمند نبودند! به شدت پیشنهاد می‌کنم در این مورد فکری بکنید.
به طور طبیعی، رمان از 60 درصد مونولوگ و 40 درصد دیالوگ تشکیل شده؛ در رمان کاراکال تقریبا این نسبت، 80 به 20 بود! دیالوگ‌های هدفمند رمان را می‌سازند و تاثیر بالایی روی شخصیت پردازی دارند؛ حدأقل و کوچک‌ترین تأثیر دیالوگ در شخصیت پردازی، لحن و تکه‌کلام شخصیت است که در رمان شما این موضوع بسیار کمرنگ بوده.
هنوز برای نقد شخصیت‌پردازی کمی زود است، خیلی از رمان نگذشته و نمی‌توانم خیلی در این مورد نظری بدهم.
درکل سطح رمان کاراکال، نسبتاً بالاست که اگر بعضی نکات را، مثل تعادل دیالوگ و مونولوگ رعایت کند، سطح رمان به مراتب بالاتر می‌رود.

با آرزوی موفقیت برای نویسنده‌‌ی عزیز و سپاس از انتقاد پذیری شما
تیم نقد انجمن رمان ۹۸

MaRjAn
ممنونم از نقدت عزیزم
سعی می‌کنم به نکاتی که گفتی بیشتر دقت کنم

به نام خالق عشق و زیبایی

بعضی زخم‌ها آن‌قدر عمیق هستند که حتی اگر خوب شوند، جای آن‌ها همیشه می‌ماند.

در آغاز، اسم رمان چنان جدید و جالب بود که باعث شد با کنجکاوی شروع کنم. حالت معمایی و پلیسی خلاصه هم مورد مثبت بعدی بود.
مقدمه هم با اسم و ژانر تناسبی داشت و به رمان که رسیدم شروع خوب و مناسبی داشتیم.
از نقطه‌ای که تعادل داستان به هم می‌خورد شروع شد. در ابتدا فکر کردم رمان در همان سال‌ها ادامه داده شود...
چیزی که اول رمان و سال 1989 نظرم را جلب کرد، محبوبیت و شهرت مایکل جکسون و مدونا در یک دهکده اسپانیایی بود، و اینکه در آن زمان مردمِ آن‌جا با تلفن همراه به حدی آشنا بودند که یک دختر نوجوان آرزوی داشتنش رو داشته باشد.
در مورد شخصیت پردازی بیشتر به ظاهر و چهره آدمها خوب پرداخته شده و تصوری از حالات و احساسات و رفتار و منش آن‌ها نتوانستم داشته باشم.
البته ژانر رمان و محیط و شرایط خاص رمان و شخصیت‌های با زخم‌های عمیق هم در این ضعف نقش عمده دارد و شاید یک‌جور ضعف عمدی و شاید هم لازم. آدم‌های منزوی و تنها و البته تربیت شده‌ی سازمانی.
زاویه دید سوم شخص، انتخاب مناسبی برای این رمان می باشد.
مورد بعدی، مثل اکثر رمان‌ها تعادل 40 درصدی دیالوگ و 60 درصدی مونولوگ رعایت نشده ولی نثر محاوره ای دیالوگ‌ها و ادبی مونولوگ‌ها ظاهرا مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. هر‌چند مونولوگ‌های طولانی آزار‌دهنده نیست و قلم جذاب نویسنده فضای داستان را به خوبی هدایت می کند.
البته دیالوگ‌های پر محتوا و هدفمند باعث می‌شود با زوایای پنهان شخصیت‌ها بهتر آشنا شویم.
مثلا دیالوگ‌های دومینیکا و اولگا خوب بود.
اما توصیفات مکانی، خیلی خوب نبود. کلی و سرسری از آن‌ها رد شده و هیچ تصوری از اماکن نتوانستم تصور کنم.
چشم شخصیت‌ها مثل دوربین عکاسی باید ریز به ریز جزئیات را ببیند و بیان کند تا مخاطب بتواند همراهش شود...
نکته‌ی دیگری که می‌خواهم بگویم این است که با اینکه اوایل رمان هستیم و شخصیت‌ها تازه پا به صحنه می‌گذارند، سیر روندی رمان خوب است و هرچیزی انگار سر جای درستش قرار می گیرد.
یک سوال و کنجکاوی، اگر دومینیکا الئونورا باشد، در سن او، اختلاف یک سالگی داریم.
پدرش در مکالمه با بیانکا، اشاره به 3 سالگی نورا کرد و در گالری عکس رمان، دومینیکا متولد 1987، و از آن‌جا که رمان در سال 1989 اتفاق افتاده، این نکته نظرم را جلب کرد.
در پایان، ایده‌ی جدید و هیجان انگیزی داریم که کلی می‌شود با آن مانور داد و پیج و خم‌های جذابی با دیالوگ‌های مناسب و به‌جا و هوشمند ایجاد کرد، مخصوصا که هنوز به عاشقانه هم نرسیدیم.

با آرزوی موفقیت برای نویسنده‌ی عزیز و سپاس از انتقادپذیری شما
تیم نقد انجمن رمان ۹۸
همراز.س

2/اسفند/02
بسیار از نقد جامع و کاملت لـ*ـذت بردم
فقط یه نکته بگم
دومینیکا متولد دسامبر ۱۹۸۷ هستش و الئونورا متولد ۱۹۸۶ که بله حق با شماست توی فلش بک ابتدای رمان اشاره شد که سه سالشه.
نکته‌ای که فعلا زود بود برای گفتنش اینه که هویت دومینیکا بوردیوژا یه هویت شخص ثانی هستش که تحمیل شده‌ بهش. درواقع شخصیت اصلی اسمش الئونوراست اما اطلاعات دقیقی از زمان تولد و خانواده‌‌ی اصلیش نداره و با اسم دومینیکا زندگی می‌کنه ( فکر می‌کنه که دومینیکاست! )


نقد و بررسی رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: همراز س، MaRjAn و YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا