خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شعر به دلت نشست!؟

  • از ماه تا پروانگی

    رای: 1 50.0%
  • سراب

    رای: 0 0.0%
  • وصال

    رای: 1 50.0%
  • شهر کبود

    رای: 0 0.0%
  • مرا بنگر

    رای: 0 0.0%
  • پالیز

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    2

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«مخمور»

در این شامگاه سرتاسر شیدایی
در انعکاس نگاهِ می‌زده‌‌ام
عشق، دلبرانه می‌رقصد.

رنگ گلگونِ خمر در وجودت
می‌تازد بر خِرد قبراقِ درونم
م*ست شدن ز تو
می‌کُشد مرا ز سرخوشی

نگاه مخمورِ شب هنگامت
می‌زند طرح دلدادگی بر بوم زندگانی‌ام

تا عظمت شبِ سیه رنگِ چشمانت هست
روشنایی روز را چه‌فایده!
زیرا این شب
همتایی ندارد.





شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Delvin22، مبینا گوهری، daryam1 و 3 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع

«رهسپار»

بعد از تو...

در من گذری از رُخ مهتاب نیست
بر من همدمی در بطن طوفان نیست

در من سخنی از سبزیِ باغ نیست
در من آتشی از جنس باروت نیست

در من نشانی از طراوت عشق نیست
در من صبوری، به‌سان ایوب نیست

در من عاشقی از تبارِ مجنون نیست
در من شکفتنِ شکوفه‌ای هرگز نیست

در من آتشی از جنس شکستن می‌تازد
این عشق بعد تو، دگر نامش عشق نیست.



شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Delvin22، Leily nik، مبینا گوهری و 5 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«التیام»

در گرداب آن نگاه مَکار
فرو ریختم و من، دیگر من نبودم

پشتِ حصارهای ازهم گسیخته
قصه این‌گونه است...
سنگ‌دلی، قلب می‌کُشد
و قلبی، از تباهی می‌میرد

آن گوشه‌ی دنجِ معروفِ اتاقم
حال قتلِ‌گاه شده‌ است

آن اشک‌های آتشین
می‌سوزاند و می‌خراشد رخساره‌ام را

آن قلبِ رها شده
چه بی‌رحمانه سوخت و دیگر نساخت!

آن افکار خون‌آلود
چه ساده رَد خنجرِ یار را
بر روحم نشاند!

تمامِ لبخندهای دنیا از آنِ تو
و تمامِ دردهای عالم از آنِ من

تو تیزیِ خنجرِ عشق فاسدت را به‌رُخ کشیدی
و من
زخم‌هایم را می‌شمارم و کنج این اتاق
برای بقای خود می‌جنگم...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Tiralin، Delvin22، Leily nik و 5 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«آن‌چه می‌خواهم»

دل و دینم تویی
هرچه زِ عالم می‌خواهم تویی

رُز و یاسم تویی
هرچه زِ باغ سبز می‌خواهم تویی

ماه و خورشیدم تویی
هرچه زِ آسمانِ خدا می‌خواهم تویی

ساز و نوازم تویی
هرچه زِ موسیقی می‌خواهم تویی

می و باده‌ام تویی
هرچه زِ سرخوشی می‌خواهم تویی

بهار و پاییزم تویی
هرچه زِ این موسم می‌خواهم تویی

گوهر و گیتی من تویی
هرچه زِ خداوند می‌خواهم تویی


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: Tiralin، Delvin22، -FãTéMęH- و 5 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«دلباخته»

ای پاییز از رُخ تو گلچین شده
زمستان، ز سوز نگاهت شرمگین شده
بهار گل‌افشانم شو

ای ستاره‌ از فروغ تو خجل شده
خورشید، ز گرمای تو سوزان شده
قمر درخشانم شو

ای شب از شامگاهِ نگاهت لبریز شده
روز، ز طراوتِ درونت نغز شده
طلوع فردایم شو

ای پروانه از سیمای تو رنگین شده
آن رُز بی‌رنگ، ز قلبِ قرمزت سرخ شده
گلستانِ قصه‌هایم شو

ای لیلی از عشق تو مسرور شده
شیرین ز احساسِ تو خشنود شده
اسطوره‌ی کتاب‌هایم شو

ای قلبم از مِهر تو سرشار شده
روحم ز معصومیتِ وجودت، پروانه شده
جانم شو


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: Tiralin، Mitra_Mohammadi، Delvin22 و 4 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فریبنده»

در بیشه‌ی سرسبز نگاه یارم
زُمّردها همه کشف نشده، باقی مانده‌اند.

در نیل خُرمِ گیسوان محبوبم
موج‌ها همه آرام، در خُنکا خفته‌اند.

در هِلال بی‌انتهای مژه‌گان همدمم
باریکه‌های درخشانِ نور، همه از ماه آمده‌اند.

در گداخته‌های آتشِ لبخند معشوقم
مذاب‌ها همه طغیان‌گر، در کمین کوه آماده‌اند.

در گیره‌های دلفریب گیسوی بلندِ دلبرم
سنجاقک‌ها همه در فراز نیل، آزادانه در گردش‌اند.

عاشق ماه است و من دلباخته‌ی رُخ ماهِ دلدارم
مگر در افسانه‌ها عشق را غیر این آورده‌اند؟




شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: مبینا گوهری، Leily nik، Tiralin و 4 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«خاکستر وجود»

رَد مُشت‌هایم بر دیوار
کلنجار سیگار کُشنده با لـ*ـب‌هایم
نشان ماتم در نگاه بیمارم
دانه‌های غوطه‌ورِ اشک در نگاهم
از نبودِ او...
درد داشت.

فصل زمستانِ نشسته بر خرمن گیسوانم
پروازِ شاپرک‌های مغموم در این دنیای خاکستری‌ رنگ
غروب غم‌انگیزِ قلب نازپرورده‌ام
خشکیدن شکوفه‌های لبخند از لـ*ـب‌هایم
از گذر او...
رنج داشت.

خزان رهسپارِ عمر
برای من
سودی نداشت

تو بمان و در این بهار سرسبز
بی‌درد
زندگی کن...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: Tiralin، Leily nik، -FãTéMęH- و 3 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فراق»

نمی‌دانم از کجا آغاز کنم
این حس را چه‌گونه ابراز کنم!

این شعر را چه‌گونه اغراق کنم
در پس کلمات، عشق را چه‌موقع پیدا کنم!

این هجران را در چه فصلی اقرار کنم
در صف سخنان، دوری را چه‌گونه افطار کنم!

این عهد را در چه روزی افشا کنم
در این شب، نور را چه‌گونه آشکار کنم!

نمی‌دانم از چه میثاق کنم
از رُخ سمن، چه‌گونه ایراد کنم!؟


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Mitra_Mohammadi، Tiralin، مبینا گوهری و 3 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«پرتو»

ای همتای بی‌پروای من
با قلم لاجوردِ نگاهت
اقیانوسِ فراخ این جهان را
در کویر سوزناک جانم
به تصویر بکش

ای گل بی‌خار من
با طرح شقایق لـ*ـب‌هایت
در این بحرِ نیلگون
ماهی را به سرخی بکش

ای رویای بی‌تکرار من
با شاخه‌های پربار گیسویت
در این برهوت
جنگلی را به سبزی بکش

ای ماه بی‌انکار من
با پرتوی درخشنده‌ی وجودت
این کیهان را
با مداد سپید، روشن بکش...


شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Leily nik، Mitra_Mohammadi، MaRjAn و 3 نفر دیگر

_nazanin_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
60
امتیاز واکنش
480
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
3 روز 8 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
«واهی»

خشت‌خشت دل را برافروختی
غم، عشق را به دوش کشید و با خود برد...

تابش قمر را خموش کردی
بنگر شب‌تاب‌ها، خود را ماه پنداشته‌اند...

دانه‌دانه سمن و رُز را چیدی
بنگر در این باغ، تاج بر سر هـ*رز نشست...

بال‌های بلورین پروانه را ربودی
مرگ، پروانه را به دوش کشید و با خود برد...

ذرّه‌ذرّه جانم را زدودی
این دل، بربام خانه نشست و آن را
خاک برد...




شاعرانه قسم به خرمن گیسوانت | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Leily nik، Tiralin، -FãTéMęH- و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا