خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت39

پشت سر دنیا بیرون رفته و در را می‌بندم. همان‌موقع صدای زیبا از پایین شنیده می‌شود:
- بچه‌ها، بیایید شام.
دنیا دستانش را به هم می‌کوبد و با ذوق می‌گوید:
- وای که چه قدر گشنمه‌.
سریع به سمت پله‌ها می‌رود. اصلا به بدن رو فرمش، شکمو بودن نمی‌آمد.
من نیز پشت سرش از پله‌ها سرازیر می‌شوم. با دیدن پدرم، لبخند می‌زنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت40

خودش سرش را می‌چرخاند و به تلویزیون زل می‌زند. با حرص نگاهم را به تلویزیون می‌دهم. فیلم عادی در حال پخش شدن بود و خبری از صحنه‌های ترسناک نبود؛ البته فعلا.
معذب سرجایم جا به جا می‌شوم. مثل همیشه دوباره بغضی خانه‌سوز در گلویم جاساز شده و با هر دم و بازدم، بالا و پایین می‌شود. از این وضعیت پیش آمده، عصبی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت41

با صدایش به خود می‌آیم:
- آرمان با توام.
نگاهم را از او می‌گیرم‌ و آرام می‌گویم:
- چیز مهمی نیست.
صدای پوزخندش روی مغزم رژه می‌رود:
- دور و برش نباش آرمان. اصلا آدم درستی نیست.
پوزخند می‌زنم. اگر می‌فهمید که از قبل با او صحبت کرده‌ام و حتی به خانه‌اش رفته و حالا در مرز معتاد شدن بودم، چه می‌گفت؟
دستی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت42

عکس‌العمل از من گرفته و تمامأ خشک می‌شوم. چشمانم روی آن گربه ثابت مانده و بغضی بزرگ، در گلویم جا می‌گیرد؛ بغضی که از وحشت زیاد، نمی‌تواند بشکند و فقط باعث سوزش وحشتناکی در گلویم می‌شود.
گربه با آن چشمان سبز رنگش، میو میو کنان به سمتم قدم برمی‌دارد. صدایش همچون صدای عزرائیل، باعث وحشت بیشترم می‌شود. از یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: daryam1، مبینا زارع، Tiralin و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت43

اشکم می‌چکد و باز عقب می‌روم و کمرم با در بالکن برخورد می‌کند. از ترس و لرز حتی نمی‌توانستم از جایم بلند شوم و خود را از این شکنجه ناجوانمردانه نجات دهم.
- نمی‌خوام؛ به خدا نمی‌خوام. ببرش از این‌جا، خواهش می‌کنم.
مادرم می‌ایستد و لبخندش بزرگ و بزرگ‌تر شده و بعد صدای بلند خنده‌اش همچون پرتاب موشک در اتاق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت44

آقای شفقی این بار اخم می‌کند و می‌گوید:
- چیزی نیست آرمان؟ مطمئنی؟
آرام سرم را تکان می‌دهم. او؛ اما بیخیال نمی‌شود و آرام می‌گوید:
- می‌دونی تو برام با بقیه فرق می‌کنی و خیلی برام مهمی. می‌دونم مشکلی داری و نمی‌خوای بگی؛ ولی باید بهم اعتماد کنی. من می‌تونم کمکت کنم.
لبخند کوچکی از این صداقت کلامش بر لبانم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت45

پدرم با دیدنم بلند شده و به سمتم می‌آید:
- به به، چه خوشتیپ کردی بلا.
از این لحنش، می‌خندم؛ اما با دیدن خط و نشان کشیدن زیبا، لبخندم محو می‌شود. مطمئن بودم در زمان مناسبش، این خنده‌ی کوچک را از جانم بیرون می‌کشد؛ طوری که پشیمانم کند.
با هم بیرون رفته و سوار ماشین پدرم می‌شویم؛ یک ماشین تارای سیاه رنگ.
پدر،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت46

زیبا با غرور جوابش را می‌دهد:
- مطمئن باشید خوش می‌گذرونیم.
آقای سپهری لبخندی زده و سرش را به سمت من می‌چرخاند و دستش را به طرفم می‌گیرد:
- شما باید ارجمند کوچیک باشید!؟
دستش را سریع می‌فشارم و رها می‌کنم:
- از آشناییتون خوشبختم.
لبخند می‌زند و لبه‌های کت سیاهش را به یکدیگر نزدیک کرده و می‌گوید:
- با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت47

چه عجب، یک صندلی پیدا شد. موبایلم را بیرون می‌آورم تا با دیدن نقاشی‌ها، کمی مشغول شوم.
نمی‌دانم چند دقیقه گذشته بود که با صدای یک پسر سرم را بالا می‌آورم:
- جات خوبه؟
متعجب و معذب بلند می‌شوم:
- صندلی شما بود؟ متاسفم.
یک تای ابروی تمیز کرده‌اش را بالا می‌دهد و دست در جیب شلوار خاکستری رنگش فرو‌ می‌کند:
- من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 12 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,294
امتیاز واکنش
15,576
امتیاز
373
زمان حضور
71 روز 13 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت48

چرا باید کسی که جلویش سوتی داده بودم، دوباره مقابلم سبز شود؟ بدشانس‌تر از من هم مگر وجود داشت؟
سرم را پایین می‌گیرم‌ و با کفشم چند سنگریزه را قل می‌دهم.
با صدای بهزاد نیز سرم را بالا نمی‌گیرم‌:
- سلام خانم ارجمند، حال شما؟
صدای زیبا با غرور به گوش می‌رسد:
- سلام بهزاد جان، تو چطوری؟
صدای بشاش بهزاد به گوشم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، Tiralin و 13 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا