نویسنده این موضوع
به سمت در میروم و با دو دستم محکم به در میکوبم و صدایش میزنم:
- مامان، مامان میترسم. خواهش میکنم. مامان.
اما هیچ صدایی از او شنیده نمیشود. با صدایی از پشت سرم، سریع میچرخم و نفس نفس زنان به حیاط تاریک زل میزنم. کم کم پاهایم سست شده و روی زمین مینشینم.
زانوهایم را بـ*ـغل میزنم و اشکهایم مسابقه کورس...
- مامان، مامان میترسم. خواهش میکنم. مامان.
اما هیچ صدایی از او شنیده نمیشود. با صدایی از پشت سرم، سریع میچرخم و نفس نفس زنان به حیاط تاریک زل میزنم. کم کم پاهایم سست شده و روی زمین مینشینم.
زانوهایم را بـ*ـغل میزنم و اشکهایم مسابقه کورس...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com