- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناهار رو با کلی شوخی و خنده و مسخره بازی خوردیم. بعد از ناهار کسری، کیان رو با خودش از کلبه بیرون برد تا حرف بزنن. یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟
چه بحث خصوصی باهم داشتن؟
بهتر بود با هانیه حرف بزنم. هانیهای که از همیشه قشنگتر شده بود. نگاه هانیه کردم:
- شما دوتا از روز اول انگار واسه هم بودید، من یکی دوبار...
چه بحث خصوصی باهم داشتن؟
بهتر بود با هانیه حرف بزنم. هانیهای که از همیشه قشنگتر شده بود. نگاه هانیه کردم:
- شما دوتا از روز اول انگار واسه هم بودید، من یکی دوبار...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: