- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بغض گلوی منم گرفت. چقدر خوبه که فهمیدی چقدر کیان رو دوست دارم. خداروشکر که فهمیدی دیگه دل کندن دست خودم نیست. مکث کردم و گفتم:
- میگم که... امیر من دفتر خاطرات مامان رو خوندم... بنظرم واجبه توهم بخونیش، به خیلی از سوالات جواب میده!
امیر ابرویی بالا انداخت:
- جدی؟ باشه حتما.
از وقتی از گذشته باخبر شدم...
- میگم که... امیر من دفتر خاطرات مامان رو خوندم... بنظرم واجبه توهم بخونیش، به خیلی از سوالات جواب میده!
امیر ابرویی بالا انداخت:
- جدی؟ باشه حتما.
از وقتی از گذشته باخبر شدم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: