- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
عصبی شدم از تصمیمهای زورکی و دیکتاتوریش:
- بعد ببخشید اینهمه دروغ جایزه؟
پوزخندی زدم و تکرار کردم:
- زن و شوهر! چه غلطا!
سرگرد به زورجلوی خندهش رو گرفت و سر تأسفی تکون داد و تکیه داد به صندلی.
فکر کنم میخواست بخوابه. منم با اخم نگاهم رو ازش گرفتم و پشت چشمی نازک کردم.
کسری آروم خندید:
- نگاه به...
- بعد ببخشید اینهمه دروغ جایزه؟
پوزخندی زدم و تکرار کردم:
- زن و شوهر! چه غلطا!
سرگرد به زورجلوی خندهش رو گرفت و سر تأسفی تکون داد و تکیه داد به صندلی.
فکر کنم میخواست بخوابه. منم با اخم نگاهم رو ازش گرفتم و پشت چشمی نازک کردم.
کسری آروم خندید:
- نگاه به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: