خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MARIA₊✧

مدیر آزمایشی کتاب
مدیر آزمایشی
  
  
عضویت
16/9/21
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
3,247
امتیاز
163
محل سکونت
دربار ستاره‌ها
زمان حضور
38 روز 16 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نام رمان: رق*ص دزدان | Dance of Thieves
نویسنده: مری ای پیرسون | Mary E. Pearson
ژانر: فانتزی، عاشقانه
مترجم: MARIA₊✧ کاربر انجمن رمان 98

خلاصه:
وقتی رئیس امپراطوری بالِنجر می‌میرد؛ پسرش جِیس تبدیل به فرمانروای جدید امپراطوری می‌شود؛ به طوری که حتی پادشاهی‌های اطراف هم، در برابر این خاندان یاغی و چموش که با قوانین خود بر همه چیز حکمرانی می کنند؛ سر تعظیم فرود می‌آورند. اما با پدید آمدن عصری جدید، که جنبشی از طرف یک ملکه ی جوان است؛ ملکه را به هدفی برای خشم و کینه‌ی این خاندان تبدیل می‌کند.
در این میان کَزی که یک دزد خیابانیِ افسانه‌ایست؛ توسط ملکه، برای بررسی تخلفاتی که علیه توافق‌نامه و قوانین جدید صورت گرفته است به آن‌جا فرستاده می‌شود. زمانی که او به زمین‌های ممنوعه‌ی بالنجر می‌رسد؛ متوجه می‌شود شخصیت جِیس بیشتر از چیزی است که نشان می‌دهد. همان‌طور که وقایع غیرمنتظره همه چیز را از کنترلشان خارج می‌کند؛ این دو نفر را بیش از چیزی که باید به هم نزدیک می‌کند. کَزی و جیس با انگیزه‌ها و حرکاتی اشتباه به این موش و گربه بازیِ خود ادامه می‌دهند تا بتوانند مأموریت‌های مخفی خود را به انجام برسانند.



در حال ترجمه رقص دزدان | maria.na کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SelmA، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

MARIA₊✧

مدیر آزمایشی کتاب
مدیر آزمایشی
  
  
عضویت
16/9/21
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
3,247
امتیاز
163
محل سکونت
دربار ستاره‌ها
زمان حضور
38 روز 16 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
1
کزی مایراه از برایت میست *

"ارواح هنوز اینجان."
این کلمات همچون زمزمه‌های سردِ اخطاردهنده‌ای که هر کدام وجود یک روح سوسوزن را تداعی می‌کردند، در هوا باقی ماندند؛ ولی من نمی‌ترسیدم.
من از قبل می‌دانستم که ارواح هیچ وقت جایی نمی‌روند؛ آن‌ها تو را در موقعیت‌های غیرمنتظره فرا می‌خواندند و دستانشان را در دستان تو گره می‌زدند تا تو را به مسیری ببرند که آخرش به ناکجاآباد ختم می‌شد و زمزمه می‌کردند:
-‌ به این سمت برو!
من در بیشتر مواقع یاد گرفته بودم که آن‌ها را پَس بزنم. ما از دره‌ی دیده‌بانی، راهمان را به سمتی که خرابه‌های باستانی پیش می‌رفت؛ راندیم. گوش‌های اسبم با آگاهی از این موضوع سیخ شدند و در همان حین، غرش عمیقی از گلویش بیرون داد؛ انگار اسبم هم می‌دانست. گردنش را نوازش کردم تا آرامش کنم.
شش سال از آن نبردِ بزرگ گذشته بود؛ ولی زخم‌ها و آثاری که از خود به جا گذاشته بود همچنان نمایان بود.
آثاری مثل ارابه‌هایِ چپه شده‌ای که با علف‌های سبزه‌زار پوشانده شده بودند؛ استخوان‌هایی که توسط هیولاهایِ گرسنه از گودال‌های قبرمانند بیرون کشیده شده بودند؛ به همراه دنده‌های بِرِزالُت‌های غول‌پیکری که تا آسمان قد کشیده بودند و پرنده‌ها روی استخوان‌های سفیدِ قفس مانندشان فرود می‌آمدند؛ در اطراف دیده می‌شد.
من پلکیدن و شناور بودن ارواح را احساس می‌کردم؛ همچنین تماشا کردن و در حیرت ماندنشان را. یکی از آن‌ها انگشتان سردش را روی آرواره‌ام حرکت داد و با این کار اخطارش را همچون نوازشی بر لبانم فشرد.
-‌ ساکت کَزی! حتی یه کلمه هم به زبون نیار!
ناتیا با همان حالت نترسش، ما را در اعماق دره پیش برد. چشمانمان، صخره های ناهموار و ویرانی‌های در حال فروپاشی دوران جنگ را که به آرامی توسط زمین، زمان و خاطره‌ها رو به نابودی می‌رفت از نظر گذراند؛ ویرانی‌هایی که مثل گوشتِ خرگوش چاق و چله‌ای می‌ماندند که توسط ماری صبور بلعیده شده بودند.
به زودی، تمام این ویرانی در دلِ زمین دفن می‌شدند و چه کسی وجود آن‌ها را به یاد می‌آورد؟
در میانه‌ی راه، با باریک شدن دره ناتیا توقف کرد و از روی زینِ اسبش به پایین لیز خورد. همان‌طور که داشت از درون خورجینش پارچه‌ی سفیدی را بیرون می‌کشید؛ رِن* هم از اسبش پیاده شد و انـ*ـدام لاغر مردنی‌اش به بی‌صدایی یک پرنده روی زمین لغزید.

_________________________________________

*KAZIMYRAH OF BRIGHTMIST

*Natiya
*Wren

*کزی مخفف اسم


در حال ترجمه رقص دزدان | maria.na کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SelmA، YeGaNeH و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا