خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
این روندِ تازه البته بدون منتقد نبود. در ۲۱ مارس ۱۹۳۹ در طول جلسهٔ شورایعالی فاشیسم، ایتالو بالبو "لیس زدن چکمه‌های هیتلر" توسط موسولینی را محکوم نمود، و سـ*ـیاست خارجی ژرمن گرای دوچه اش را مورد انتقاد قرار داد چراکه ایتالیا را به سوی فاجعه سوق می‌داد و اظهار داشت "درها به سوی بریتانیاً هنوز گشوده‌است و اتحاد با آلمان برای ایتالیا اجتناب ناپذیر نیست.[۱۰۷] هرچند یک عضو شورایعالی حزب مانند بالبو خواستار روابط نزدیک با برلین نبود اما تسلط موسولینی بر دستگاه سـ*ـیاست خارجی بدین معنا بود که چنین مخالفت‌هایی ناچیز انگاشته شدند. موسولینی نقش رهبری در حزب فاشیست را داشت اما وی کاملاً بر آن مسلط نگردید چرا که حمله بالبو به وی با عنوان "لیس زدن چکمه‌های هیتلر" و درخواست وی مبنی بر اینکه "سازش با بریتانیاً در جلسه شورایعالی فاشیسم بررسی شود، به علاوهٔ آنچه تاریخ‌نگار یونانی به نام ارسطو کالیس آن را "واکنش نسبتاً محدود موسولینی " نامیده، همگی نشان می‌دادند که حزب نازی اصولاً شباهتی با شورایعالی فاشیسم نداشت و تصور ناپذیر بود که یکی از فرمانداران هیتلر چنان‌که بالبو موسولینی را با انتقاد خود کوبید، از پیشوایش انتقاد کند.[۱۰۷] در آوریل ۱۹۳۹ موسولینی دستور بی احترامی به آلبانی را داد. ایتالیا ظرف تنها پنج روز آلبانی را تصرف نمود و پادشاه زوگ را وادار به فرار کرد تا یک دوره اشغال آلبانی توسط ایتالیا آغاز گردد. تا مه ۱۹۳۹ اتحاد محور کاملاً رسمی نشده بود اما در طول این ماه پیمان فولاد توسط وزرای خارجه آلمان و ایتالیا امضاء گردید که "دوستی و اتحاد" بین دو کشور نامبرده را شکل می‌داد. معاهده فولاد یک اتحاد نظامی تهاجمی و دفاعی بود؛ هر چند رهبر ایتالیا تنها پس آنکه از آلمان‌ها قول گرفت که در طول سه سال آینده هیچ جنگی رخ نمی‌دهد، راضی به امضای معاهده گردید. پادشاه ایتالیا ویتوریو امانوئله سوم مراقب و نگران این قرارداد بود [زیرا] وی متحدین سنتی تر ایتالیا همانند فرانسه را ترجیح می‌داد (فرانسه و انگلستان در جنگ اول جهانی در کنار ایتالیا علیه دول مرکزی از جمله آلمان جنگیده بودند) و نسبت به رنگ و بوی یک اتحاد نظامی تهاجمی در هراس بود، چیزی که عملاً بدین معنا بود که هرگونه اختیار جنگ و صلح را به دستان هیتلر سپرده‌اند.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیتلر قصد یورش به لهستان را داشت، هر چند چیانو هشدار داد که این کار سبب جنگ با متفقین می‌گردد. هیتلر نظر چیانو را نادیده انگاشت، در عوض پیش‌بینی نمود که بریتانیا و سایر کشورهای غربی خود را [از معرکه] عقب خواهند کشید و پیشنهاد کرد که ایتالیا بایستی به یوگسلاوی یورش ببرد. این پیشنهاد موسولینی را می‌فریفت اما در این دوره آغاز یک جنگ جهانی فاجعه ای برای ایتالیا می‌بود چرا که وضعیت جنگ‌افزارهایش از زمان تأسیس امپراتوری ایتالیا تا به حال ناکافی بود. از آن مهم‌تر پادشاه خواستار بی‌طرفی در اختلاف آلمان و لهستان بود. بدین سان وقتی جنگ دوم جهانی در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله آلمان به لهستان جرقه خورد و سبب واکنش اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به آلمان شد، ایتالیا در جنگ درگیر نشد. به هر حال وقتی آلمان‌ها ۱۸۳ پروفسور دانشگاه یاگیلونیا در کراکوف را در ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ بازداشت کردند موسولینی شخصاً میانجیگری کرد، اقدامی که سبب آزادی ۱۰۱ نفر آز آنان گردید.
با شروع جنگ دوم جهانی، چیانو با وزیر خارجه بریتانیا ادوارد وود مکالمه تلفنی محرمانه ای داشت. بریتانیایی‌ها توقع داشتند ایتالیا همانند جنگ اول جهانی در کنار متفقین علیه آلمان بجنگد. اما حکومت جمهوری فرانسه بیشتر مایل به جهت‌گیری بر ضد ایتالیا بود به‌طور ی که مشتاق حمله به [مستعمرات] ایتالیا در لیبی بودند. در سپتامبر ۱۹۳۹ فرانسه موضع خود را کاملاً عوض نمود و پیشنهاد کرد راجع به اختلافاتش با ایتالیا به مذاکره بنشینند اما چون فرانسویان نسبت به مذاکره در باب کرس، نیس و ساوی بی میل بودند، موسولینی پاسخی به این پیشنهاد نداد. کفیل تدارکات جنگی موسولینی، ژنرال کارلو فاواگروسا، تخمین زده بود که ایتالیا تا ۱۹۴۲ به‌دلیل ضعف بخش صنعتی اش نسبت به قدرت‌های غربی، برای عملیات جنگی گسترده‌ای آماده نخواهد بود. در پایان سپتامبر ۱۹۳۹ آدولف هیتلر اطهار داشت: «تا زمانی که دوچه در قید حیات است، می‌توان مطمئن بود که ایتالیا از هر فرصتی برای دستیابی به اهداف امپریالیستی اش بهره خواهد برد».


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
با اطمینان از اینکه جنگ به زودی فروکش می‌کند و نیز چشم‌انداز پیروزی آلمان، موسولینی تصمیم گرفت در کنار نیروهای محور وارد جنگ گردد؛ بنابراین ایتالیا در ۱۰ ژوئن به فرانسه و بریتانیا اعلان جنگ داد. رهبر ایتالیا به جنگ با بریتانیا و فرانسه به مثابه یک نبرد مرگ_زندگی بین ایدئولوژی‌های متضاد می‌نگریست یعنی فاشیسم و «دموکراسی‌های پول سالار و مرتجع غربی» و جنگ را با عبارات: «کشمکش بین مردمی جوان و سرزنده با مردمان عقیمی که در حال غروب بودند؛ نبردی بین دو کشور و دو ایدئولوژی» و نیز «توسعهٔ منطقی انقلاب ما» توصیف نمود.

ایتالیایی‌ها در نبرد فرانسه به آلمان پیوستند و در خط کوهستانی سنگربندی شده در مرزشان با فرانسه (موسوم به خط ماژینوی کوچک) به نبرد پرداختند. تنها یازده روز بعد فرانسه و آلمان آتش‌بس را امضاء نمودند که مفاد آن در برگیرنده کنترل ایتالیا بر اکثریت نیس و سایر مناطق جنوب شرقی نیز بود. سومالی‌لند که مستعمره بریتانیا بود به اشغال درآمده و در سوم اوت ۱۹۴۰ بخشی از آفریقای شرقی ایتالیا گردید و ایتالیا در سودان و کنیا نیز پیشرفت‌هایی داشت.

به سوی شکست

در سپتامبر ۱۹۴۰ ارتش دهم ایتالیا تحت رهبری ژنرال رودولفو گراتسیانی از لیبی (مستعمره ایتالیا) گذشته و وارد مصر گردید، جایی که نیروهای انگلیسی مستقر بودند تا نبرد صحرای غربی شکل بگیرد. پیشرفت‌ها موفقیت‌آمیز بودند اما ایتالیایی‌ها در سیدی برانی به خاطر [مشکلات] لجستیکی توقف نمودند تا مجدداً مجهز و تازه‌نفس شوند. در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۰ موسولینی نیروی هوایی ایتالیا را به بلژیک فرستاد، جایی که تا ژانویه ۱۹۴۱ در بلیتس شرکت داشت.[۱۱۰] در اکتبر، موسولینی همچنین نیروهای ایتالیایی را به یونان فرستاد تا جنگ یونانی_ایتالیایی شکل بگیرد. پس از موفقیت‌های مقدماتی نتیجه ای عکس به دست آمد به نحوی که ضدحملات یونان بی وقفگی خود را نشان دادند و منتج به از دست رفتن کنترل ایتالیا بر یک چهارم آلبانی شدند. در بدو ۱۹۴۱ وقتی عملیات قطب‌نما ایتالیایی‌ها را وادار به عقب‌نشینی به لیبی نمود، اوضاع در آفریقا دگرگون گردید تا ارتش ایتالیا متحمل تلفاتی عظیم گردد. همچنین در عملیات آفریقای شرقی حمله ای علیه نیروهای ایتالیایی انجام گرفت. به رغم مقاومت آنان، در نبرد کِرِن شکست خوردند و خطوط دفاعی ایتالیایی‌ها پس از شکست نهایی در نبرد گوندار شروع به فروپاشی نمود. با نزدیک بودن خطرِ از دست رفتن تمامی تملکات ایتالیا در آفریقای شمالی، آلمان سرانجام نیرویی موسوم به سپاه آفریقا به جهت پشتیبانی ایتالیا فرستاد. در همین حال، عملیات ماریتا در یوگسلاوی انجام گرفت تا به جنگ ایتالیا و یونان خاتمه دهد؛ نتیجه اش پیروزی نیروهای محور و اشغال یونان به دست آلمان و ایتالیا بود.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
ژنرال ماریو روبوتی فرمانده لشکر یازدهم ایتالیا در اسلوونی و کرواسی، با فرمانی که از جانب موسولینی دریافت کرد، دستور زیر را در ژوئن ۱۹۴۲ صادر کرد: «مخالفتی وجود نخواهد داشت اگر من تمامی اسلوونیایی‌ها را اسیر و با ایتالیایی‌ها جایگزین سازم. به عبارتی دیگر، ما بایستی اطمینان یابیم که مرزهای سـ*ـیاسی و قومی یکی شوند».
موسولینی تنها زمانی از عملیات بارباروسا اطلاع یافت که یورش آلمان به شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ انجام پذیرفت، وی از سوی هیتلر در این باره مورد مشورت و طلب یاری قرار نگرفته بود.[۱۱۲]موسولینی شخصاً دستور داد یک ارتش ایتالیایی به جبهه شرقی اعزام گردد، جایی که امید داشت ایتالیا می‌تواند پیروزی ساده ای به‌دست آورده و فروغ رژیم فاشیستی را که بر اثر شکست‌ها در یونان و شمال آفریقا خدشه دار شده بود بازگرداند. در ۲۵ ژوئن ۱۹۴۱، وی از اولین واحد در ورونا که قرار بود به روسیه اعزام شود، بازدید نمود.[۱۱۳] موسولینی در ۵ ژوئیه به شورای وزیران گفت تنها نگرانی اش این است که آلمان ممکن است اتحاد شوروی را پیش از رسیدن نیروهای ایتالیایی شکست دهد. در نشستی با هیتلر در ماه اوت، وی پیشنهاد مشارکت هر چه بیشتر ایتالیایی‌ها در نبرد با شوروی را کرد و هیتلر نیز پذیرفت. شکست‌های کمرشکنی که نیروهای ایتالیایی در جبهه شرقی متحمل گردیدند_جایی که خدمت در آنجا بس نامحبوب بود زیرا عقیده رایج بر این بود که این جنگ به ایتالیایی‌ها تعلق ندارد_ به شدت اعتبار و پرستیژ وی را در نزد مردم ایتالیا مخدوش ساختند. پس از حمله ژاپن به پرل هاربر وی در ۱۱ دسامبر ۱۹۴۱ به ایالات متحده اعلان جنگ داد.[۱۱۴] قطعه زیر که از یادداشت‌های روزانه چیانو است، واکنش موسولینی در برابر حمله به پرل هاربور را نشان می‌دهد:
یک تلفن شبانه از سوی ریبنتروپ دریافت شد. وی در مورد حمله ژاپن به آمریکا ذوق زده شده بود. وی بسیار در این مورد شادمان بود و من نیز همین‌طور؛ هر چند من در مورد مزایای نهایی که این حادثه می‌تواند در پی داشته باشد چندان مطمئن نیستم. یک چیز قطعی است و آن اینکه ایالات متحده وارد جنگ خواهد شد و نیز اینکه جنگ به قدری طولانی خواهد بود که وی (آمریکا) قادر به درک تمامی نیروهای بالقوه اش باشد. همین صبح من به پادشاه که در این باره از من استعلام کرده بود این‌ها را گفتم. ایشان با اقرار به اینکه در دراز مدت ثابت می‌شود حق با من بوده، سخنشان را به پایان بردند. موسولینی نیز شادمان بود. برای مدت‌ها وی خواستار شفاف سازی روابط بین نیروهای محور و ایالات متحده بود.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ابتدای ۱۹۴۲ وضعیت نظامی ایتالیا نا پایدار بود. پس از شکست نبرد دوم العلمین در پایان ۱۹۴۲، وادار به عقب‌نشینی به جایی شدند که در ابتدای ۱۹۴۳ سرانجام به شکست آنان در نبرد تونس منجر گردید. ایتالیا همچنین از عقب‌نشینی‌های بزرگ در جبهه شرق در رنج بود. تهاجم متفقین به سیسیل جنگ را درست به درِ خانهٔ ملت کشاند.[۱۴] وضعیت داخله ایتالیا نیز در اوضاع و احوال بدی بود به‌طور ی که بمباران متفقین نیز بدانان صدماتی وارد می‌کرد. کارخانه‌ها در سراسر ایتالیا تقریباً به حالت انفعال رفته بودند زیرا از لحاظ مواد خامی مانند ذغال سنگ و نفت دچار کمبود بودند. افزون بر آن، کمبود گرانبار مواد غذایی نیز بر دوش ملت سنگینی می‌کرد و غذایی هم که در دسترس بود به قیمت‌های مصادره ای به فروش می‌رفت. ماشین تبلیغاتی موسولینی که سابقاً همه جاگیر و شایع بود، اکنون دیگر تسلط خود بر مردم را از دست داده بود؛ شمار زیادی از مردم به رادیوی واتیکان و رادیو لندن یورش برده تا اخبار صحیح تری پوشش بدهند. نارضایتی زمانی به اوج خود رسید که در مارس ۱۹۴۳ موجی از اعتصابات کارگری در شمال (بخش صنعتی کشور) رخ دادند که اولین اعتصابات بزرگ_مقیاسی بودند که از ۱۹۲۵ تاکنون به وقوع پیوستند.[۱۱۶] همچنین در مارس، برخی از کارخانه‌های بزرگ در میلان و تورین به جهت تأمین هزینهٔ تخلیه برای خانواده‌های کارگران، دست از تولید محصول کشیدند. حضور آلمان در ایتالیا قویاً عقاید مردم را بر ضد موسولینی برانگیخته بود؛ برای مثال زمانی که متفقین به سیسیل بی احترامی کردند، اکثریت توده‌های آنجا به آنان به عنوان [نیروهای] آزادی‌بخش خوش آمد گفتند.[۱۱۷] پیش از آوریل ۱۹۴۳، موسولینی به هیتلر التماس کرد که با استالین جداگانه صلح کرده و نیروهای آلمانی را به غرب ارسال دارَد تا در برابر حمله احتمالی متفقین به ایتالیا مقاومت کنند. موسولینی می‌ترسید که با شکست‌هایی که در تونس و شمال آفریقا متحمل شده بود، منطقاً هدف بعدی ارتش‌های ژنرال آیزنهاور گذر از مدیترانه و حمله به ایتالیا باشد. ظرف پنج روزی که ارتش‌های متفقین در سیسیل در ژوئیه ۱۹۴۳ پیاده می‌شدند، آشکار بود که ارتش موسولینی در شرف فروپاشی است. این واقعه سبب گردید هیتلر وی را در ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۳ به جلسه ای در فلتره فراخوانَد. در این زمان، موسولینی از اینکه دیگر نمی‌تواند در مقابل تکبر و غرور هیتلر بایستد، بسی پریشان بود. احوال وی رو به وخامت گرائید وقتی در همان روز متفقین رم را بمباران نمودند_اولین باری که شهر هدف بمباران دشمن قرار گرفت.[۱۱۸] در این هنگامه آشکار بود که جنگ را باخته‌اند اما موسولینی نمی‌توانست راهی برای خلاص گرداندن خود از اتحاد با آلمان بیابد.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای همین، برخی اعضای برجسته حکومت موسولینی علیه وی جبهه گرفتند که در میان آنان دینو گراندی و دامادش چیانو وجود داشتند(بالبو در ۱۹۴۰ در لیبی کشته شد). بسیاری از همکاران وی نیز در آستانه شوریدن بودند و موسولینی وادار شد شورایعالی فاشیسم را در ۲۴ ژوئیه ۱۹۴۳ به تشکیل جلسه فراخوانَد. از زمان آغاز جنگ این نخستین باری بود که جلسه شورایعالی تشکیل می‌شد. وقتی وی اعلام داشت که آلمان‌ها در فکر تخلیه جنوب هستند، گراندی حمله ای تند به وی کرد. گراندی پیشنهاد نمود که پادشاه از قدرت تماماً مشروطه اش استفاده کند؛ پیشنهادی که در عمل به معنای دادن رأی عدم اعتماد به موسولینی بود. این پیشنهاد با اختلاف ۱۹ به ۸ پذیرفته شد.[۱۱۶] موسولینی واکنش چندان واضحی نداد هر چند که این مصوبه به پادشاه اقتدار قانونی برای عزل وی داد. وی از گراندی خواست که احتمال به پایان رسیدن دوران فاشیسم با این مصوبه اش را هم در نظر بگیرد.
به رغم سخنان نیش دار گراندی، موسولینی روز بعد طبق معمول به سرکارش رفت. وی به شورایعالی فاشیسم تنها به مثابهٔ یک بازوی مشورتی می‌نگریست و فکر نمی‌کرد که مصوبه دیروز تأثیر عملی داشته باشد.[۱۱۶] عصر آن روز، وی توسط پادشاه به کاخ سلطنتی فراخوانده شد، کسی که از قبل قصد داشت موسولینی را معزول کند. وقتی موسولینی کوشید نسبت به جلسه [دیروز] برای پادشاه توضیح دهد، پادشاه سخن وی را قطع کرد و او را رسماً معزول داشته و مارشال پیترو بادولیو را به جای وی گماشت.[۱۱۶] پس از اینکه موسولینی کاخ را ترک کرد، به فرمان پادشاه از سوی کارابینیری دستگیر شد. در این زمان، نارضایتی از دوچه به حدی شدید بود که وقتی اخبار مربوط به عزل وی اعلام شدند، هیچ گونه مخالفتی وجود نداشت و مردم به شادی پرداختند زیرا می‌پنداشتند که پایان کار موسولینی به معنای پایان جنگ است.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در تلاشی برای اختفای مکان وی از آلمان‌ها، موسولینی ابتدا جابه‌جا شده و سپس در کَمپو ایمپراتوره زندانی گردید؛ یک کوهستان اتراقی در ابروتزو که وی در آنجا کاملاً منزوی شد. بادولیو تظاهر به وفاداری به آلمان‌ها می‌کرد و اعلام داشت که ایتالیا به جنگ در کنار نیروهای محور ادامه خواهد داد. به هر حال، دو روز پس از تصدی سمت نخست‌وزیری، بادولیو حزب فاشیست را منحل و مذاکرات آتش‌بس با متفقین را شروع نمود که در ۳ سپتامبر ۱۹۴۳ معاهده اش امضاء شد. پنج روز بعد خبر آتش‌بس اعلام شد و ایتالیا را به آشوب و هرج و مرج کشاند؛ نیروهای آلمانی ضمن عملیات آخسه در اشغال رم تعجیل نمودند. به‌دلیل نزدیک شدن آلمان‌ها به رم، بادولیو و پادشاه از رم گریختند و ارتش را بدون فرامینی رها کردند.[۱۲۰] پس از یک دوره آنارشی، رژیم ایتالیا مستقر در مالت سرانجام در ۱۳ اکتبر ۱۹۴۳ به آلمان نازی اعلان جنگ داد؛ هزاران سرباز جهت جنگ بر ضد آلمان تجهیز شده بودند در حالی که دیگران از تغییر موضع خودداری کرده و به آلمان‌ها پیوستند. حکومت بادولیو به خاطر ایتالیا و با هدف آزاد سازی سرزمین‌های اشغالی آلمان نازی، به تفاهم سـ*ـیاسی موقتی با پارتیزان‌های کمونیست رسید و دست از جنگ با آنان کشید تا در جنگ با آلمان به وی کمک کنند.
تنها دو ماه پس از عزل و دستگیری موسولینی، وی در عملیات یورش گِرانساسو(Gran Sasso raid) به تاریخ ۱۲ سپتامبر ۱۹۴۳ که توسط پیاده‌نظام چترباز ویژه آلمان موسوم به Fallschirmjäger و کماندوهای اس اس مسلح(وافن اس‌اس) تحت هدایت سرگرد اتو هارالد مورس و با حضور اتو اسکورتسنی انجام گرفت، از زندان خود در هتل کامپو ایمپراتوره نجات یافت.[۱۲۲] این نجات مانع گردید که وی را بر طبق آتش‌بس به مقامات عالی متفقین تحویل دهند. هیتلر نقشه‌هایی برای دستگیری پادشاه، شاهزاده اومبرتو، بادولیو و باقی سردمداران حکومت موقتی ریخته بود تا قدرت در رم را به موسولینی بازگرداند، اما فرار دولت بادولیو به جنوب که تحت اشغال متفقین بود این نقشه‌ها را ناکام گذاشت.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسولینی سه روز پس از نجات از «گِران ساسو» به آلمان برده شد تا با هیتلر در راستنبرگ در قرارگاه پروس شرقی وی دیدار نماید. هیتلر به رغم تظاهر عمومی به حمایت و پشتیبانی از وی، از ظاهر شلخته و نامناسب وی و همچنین بی میلی اش نسبت به انتقام‌گیری از مردانی که در رُم وی را از قدرت معزول داشتند، شوکه شده بود. موسولینی با هدف تحدید سرکوبگری نازی‌ها در کشورش، با تشکیل رژیم جدیدی به نام جمهوری اجتماعی ایتالیا (به ایتالیایی: Repubblica Sociale Italiana, RSI) موافقت نمود؛ اداره این حکومت چون از شهرستان سالو انجام می‌شد (جایی که موسولینی یازده روز پس از نجاتش توسط آلمان‌ها در آنجا اقامت گزید) به صورت غیررسمی به عنوان جمهوری سالو(Salo Republic) نیز شناخته می‌شد. رژیم جدید موسولینی با مجموعه ای از قلمروهای از دست رفته دست به گریبان بود: افزون بر اینکه بسیاری از سرزمین‌های ایتالیایی تحت تصرف متفقین و حکومت بادولیو بودند، استان‌های بولتسانو، بلونو و ترنتو در «منطقه عملیاتی کوهپایه‌های آلپی» تحت اشغال ژرمن‌ها بودند، در حالی که استان‌های اودینه، گوریتزیا، تریسته، پولا، فیوم و لیوبلیانا در «منطقه عملیاتی ساحل آدریاتیک» آلمان ادغام شده بودند. افزون بر این‌ها، ارتش ژرمن‌ها استان‌های دالماسیایی اسپلیت و کوتور که متعاقباً توسط رژیم فاشیست کرواسی منضم شدند را نیز در اشغال خود داشت. متصرفات ایتالیا در یونان و آلبانی به استثنای جزایر ایتالیایی اژه نیز به آلمان واگذار شدند که جزایر نامبرده نیز تنها اسماً تحت اداره ایتالیا بودند.[۱۲۳] موسولینی با هرگونه کاهش قلمرو ایتالیا مخالفت نمود و به همراهانش گفت:
من اینجا نیستم که از دست رفتن حتی یک متر مربع از سرزمین‌های دولت را رد کنم. ما برای همین به جنگ بازمی‌گردیم؛ و برای همین در برابر هرکسی می‌ایستیم. جائی که پرچم ایتالیا برافراشته شده بود، پرچم ایتالیا بازمی‌گردد؛ و جائی که این [پرچم] هنوز پائین کشیده نشده_از حالا که من اینجا هستم_ احدی آن را پائین نخواهد کشید. من این‌ها را به پیشوا هم گفته‌ام.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای یک سال و نیمه ای، موسولینی در گارنیانو در دریاچه گاردا در لمباردی زیست. به رغم این که در انظار عمومی اصرار داشت که بر همه چیز اشراف و کنترل دارد، نزد خود می‌دانست که صرفاً یک حاکم دست‌نشانده تحت امر نجات دهندگانِ ژرمنِ خود است_ یا به عبارتی دیگر، یک گاولایتر لمباردی. در حقیقت، وی در شرایطی می‌زیست که به حصر خانگی اش توسط اس اس انجامید؛ اس اسی که شرایط ارتباطات و سفر را بر وی تنگ نمود. وی به یکی از همکاران خود گفت که فرستاده شدن به اردوگاه کار اجباری برایش از این حالت دست نشاندگی بهتر است.[۱۱۹]

پس از تسلیم شدن به فشارهای هیتلر و فاشیست‌های باقیماندهٔ وفاداری که جمهوری سالو را شکل دادند، موسولینی در سازماندهی یک سری اعدام‌های سران فاشیست که در آخرین جلسهٔ شورایعالی فاشیسم به وی خیـ*ـانت نمودند، کمک نمود. یکی از معدومین همان دامادش گالئاتسو چیانو بود. به عنوان رئیس دولت و وزیر امور خارجه جمهوری اجتماعی ایتالیا، وقت زیادی را صرف نوشتن خاطرات خود نمود. نوشته‌های خودزندگی‌نامه اش در ۱۹۲۸ با این نوشته‌های سالهای پایانی اش ترکیب شده و توسط انتشارات دا کاپو پرس تحت عنوان ظهور و سقوط من منتشر شدند. در مصاحبه ای با مادلین مولیر در ژانویه ۱۹۴۵، سه ماه پیش از دستگیری و اعدامش توسط پارتیزان‌های ضد فاشیست، وی به صراحت گفت: «هفت سال پیش من شخصیتی جذاب بودم. اکنون فقط کمی بیش از یک مردار هستم.» وی سخنانش را چنین ادامه داد:
بله بانو، من به آخر خط رسیده‌ام. ستاره بختم سقوط کرده‌است. دیگر جنگی ندارم که در درونم مانده باشد… من برای پایان تراژدی منتظر می‌مانم و چیزی بیش از یک بازیگر حس نمی‌کنم. احساسم این است که آخرین تماشاچی هستم.


بنیتو موسولینی

 

mel6i

مدیر آزمایشی تالار تاریخ
مدیر آزمایشی
  
عضویت
17/4/23
ارسال ها
293
امتیاز واکنش
297
امتیاز
153
زمان حضور
6 روز 15 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵، نیروهای متفقین در حال پیشرفت به شمال ایتالیا بودند و سقوط جمهوری سالو در شرف وقوع بود. موسولینی و معشـ*ـوقه‌اش کلارا پتاچی قصد داشتند به سوئیس بروند تا از آنجا بر هواپیمایی سوار شده و به اسپانیا (که حکومت فاشیستی فرانکو روابط خوبی با موسولینی داشت) بگریزند.[۱۲۶] دو روز بعد در ۲۷ آوریل، آنها در نزدیکی روستای دونگو(Dongo) نزدیک دریاچه کومو توسط پارتیزان‌های کمونیست به نام والریو و بلینی دستگیرشده و هویت آنها نیز توسط کمیسر سـ*ـیاسی پارتیزان‌های هنگ پنجاه و دوم گاریبالدی به نام اوربانو لاتسارو شناسایی گردید. برادر پتاچی نیز در پوشش کنسول اسپانیا خود را مخفی کرده بود.[۱۲۷] پس از تلاش‌های ناموفق برای بردن آنان به کومو، آنان را به متسریا بردند. موسولینی و معشـ*ـوقه اش آخرین شب خود را در خانه خانوادگی «دِ ماریا» گذراندند.

روز بعد موسولینی و پتاچی به‌طور خودسرانه تیرباران شدند؛ همچنین بیشترِ پانزده نفر از هم قطاران وی از جمله وزیران و کارکنان جمهوری اجتماعی ایتالیا(RSI) نیز به همین سرنوشت دچار شدند. تیرباران‌ها در روستای کوچک جیولینو دی متسریا و با هدایت رهبر پارتیزانی با نام مستعار کلنلو والریو انجام شدند. هویت واقعی وی مشخص نیست اما عموماً تصور بر این است که وی همان والتر اودیسیو بود که همواره ادعا می‌کرد مسئول اعدام موسولینی است؛ هر چند پارتیزان دیگری برخلاف او ادعا کرده که کلنلو والریو همان لوئیجی لونگو بود که بعدها سیاستمدار کمونیست پیشرویی در ایتالیای پسا جنگ جهانی شد.[۱۲۸][۱۲۹] موسولینی دو روز پیش از خودکشی هیتلر و همسرش اوا براون کشته شد. RSI نیز تنها چهار روز دیگر دوام آورد پیش از اینکه وزیر جنگ موسولینی یعنی ژنرال رودولفو گراتسیانیتنها مارشال ایتالیایی که پس از ۱۹۴۳ به فاشیسم وفادار ماند خود و هم قطارانش را در یکم مه تسلیم کند.


بنیتو موسولینی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا