- عضویت
- 20/4/22
- ارسال ها
- 284
- امتیاز واکنش
- 2,988
- امتیاز
- 228
- سن
- 18
- محل سکونت
- اردبیل
- زمان حضور
- 25 روز 21 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن صدای درگیری، کلتم را از داشبورد خارج کردم و از خشابش مطمئن شدم. بدون توجه به اینکه نه مانتو و نه شال سرم بود، از ون پیاده شدم و با حالت خمیده و کلتی که رو به رویم گرفته بودم، به کرکرهی نیمهباز گاراژ نزدیک شدم. خوشحال بودم که نیمهشب بود و مگس هم در خیابان پر نمیزد. به آرامی بر روی پنجه نشستم و سرم را خم کرده تا داخل...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان یاسکا | MēLįKąღ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: