خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ادامه‌ی میهمانی را بدون اغراق در هپروت کامل گذراندم. یا خاطرات امیرعلی برایم زنده میشدو، یا ترس از آینده‌ام با امیرحسین ذهنم را فلج می‌ساخت. از این‌رو تا توانستم خودم را سرگرم کار و پذیرایی نشان دادم و سعی نمودم در پاسخ همه، تنها لبخند به لـ*ـب بنشانم تا متوجه گرفتگی‌ام نشوند.
...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: daryam1، -FãTéMęH-، MaRjAn و یک کاربر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
" این من نیز
منکر می‌شود مرا...!"

( امیرحسین _ سه‌ماه بعد )
کاناپه‌ی تازه‌ساخت و سلفون کشیده را همراه یکی از شاگردان بلند کردم و به کوروش سپردم تا آن را به روی نیسان آبی‌رنگ، جاگیر کند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: ~MobinA~، daryam1، MaRjAn و یک کاربر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقابل جائیی که آدرس داده بود، توقف کرده و ماشین را پارک کردم. با این‌که اواسط مهرماه بود اما تابستان همچنان غلدرانه حوالی ظهره‌ها خودنمایی می‌کرد.
پیاده گشتم و دزدگیر را فشردم. با ورود به مغازه، باد خنک از پنکه‌‌ی سفیدرنگِ کوچک به استقبال آمد و روانم را سرکیف آورد....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و MaRjAn

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌خواستم درکت کنم
کمی هم، دوستت داشته باشم...
اما
از دستم دررفت‌و... عاشقت شدم! "

( آیه)
اعصابم را بهم ریخته است. این‌که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~MobinA~

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
با خجالت از فاصله‌ی ۲۰سانتی‌ای که برایم باز گذاشته بود، رد شده و وارد اتاق گشتم! در اولین نگاه، میز آینه‌ را شکار کردم و به آن سو قدم برداشتم. وسیله‌ها را آن بالا چیدم و سعی کردم سنگینی نگاهش را از پشت سر و درون آینه نادیده بگیرم. دفتر را گشودم و همانطور که نواحی مورد نظر را یادداشت می‌کردم توضیح...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: ~MobinA~

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوشی را از کنار سجاده بلند می‌کنم تا ساعت را ببینم. با تعجب به عدد هفت چشم می‌دوزم. دیشب را به سختی خوابیده بودم و بعد ازین‌که برای نماز صبح برخواستم هم، دیگر خوابم نبرد.
قرآن را بـ*ـو*سیدم و جزئ خوانده شده‌‌اش را خیرات امواتم ساختم. پدرم، همسرم و پدر همسرم. حال تنها مردی که برایم مانده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
88
امتیاز واکنش
762
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 21 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ذوق وافری تا عصر عملیات الگوکِشی و برش را انجام دادم و همه به جز یقه و سرآستین‌ها را با دست کوک زدم تا قبل از دوختِ‌نهایی در تنش پرو کنم. حالا چطور می‌توانستم دوباره پا در اتاقش‌بنهم فقط خدا میدانست و بس!
کش و قوسی می‌خورم و وسایل را مرتب در گوشه‌‌ای از اتاق که چرخ خیاطی‌ام قرار دارد، می‌چینم. دوست دارم برای جشنِ ریحانه حتما این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا