- عضویت
- 11/2/22
- ارسال ها
- 2,312
- امتیاز واکنش
- 42,786
- امتیاز
- 418
- سن
- 18
- محل سکونت
- قلبِ زیزی جونم.
- زمان حضور
- 113 روز 17 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
اندک انقلابیونی که زنده مانده بودند، در اعماق کوههای سیرا مائسترا گرد یکدیگر آمدند. چریکهای شهری فرانک پایس، اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه و کشاورزان محلی از آنان حمایت میکردند. با عقبنشینی گروه به طرف کوهها، دنیا تا آغاز سال ۱۹۵۷ از زندهبودن کاسترو بیاطلاع بود، تا این که هربرت متیوز مصاحبهای از او را در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رساند. این مقاله تصویری ابدی و تقریباً اسطورهای از کاسترو و چریکها مجسم کرده بود. گوارا در مصاحبه حاضر نبود اما در ماههای آتی به اهمیت رسانهها در انقلابشان پی برد. کمبود مهمات و از دستدادن روحیه و نیز حساسیت به نیش پشه، وضعیت ناگواری برای چه ایجاد کرده بود،[۷۲] به گونهای که آن دوره را «دردناکترین روزهای جنگ» توصیف کردهاست.[۷۳]
گوارا هنگامیکه میان کشاورزان معیشتی فقیر کوههای سیرا مائسترا مخفی شده بود، متوجه شد که آنجا مدرسه، برق و دسترسی حداقلی به مراقبتهای بهداشتی وجود ندارد و بیش از ۴۰ درصد بزرگسالان بیسواد هستند.[۷۴] با ادامه جنگ، گوارا به عضوی جداییناپذیر از ارتش شورشی تبدیل شد و نظر «کاسترو را با شایستگی، دیپلماسی و صبر» جلب کرد.[۷۵] او کارگاههایی برای ساخت نارنجک، کورههایی برای پخت نان و مدارسی برای آموزش خواندن و نوشتن به روستاییان بیسواد ایجاد کرد.[۷۵] گوارا همچنین کلینیکهای بهداشتی، کارگاههایی برای آموزش تاکتیکهای نظامی و نیز روزنامهای برپا کرد.[۷۶] در این زمان فیدل کاسترو او را به درجه فرماندهی [ت] ستون دوم ارتش ترفیع داد. سه سال بعد، مجله تایم چه را «مغز کاسترو» نامید.[۷۵]
گوارا که دومین فرمانده عالیرتبه چریکها بود، نظم و انضباط سختگیرانهای طلب میکرد و گاه به چریکهایی که تلاش میکردند فرار کنند، شلیک میکرد. فراریان بهعنوان خائن مجازات میشدند و معروف بود چه گروههایی برای ردیابی آنها میفرستد.[۷۷] نتیجتاً، او به دلیل بیرحمی خود به شخصی هراسافکن تبدیل شد.[۷۸] در خلال مبارزات چریکی گوارا همچنین شماری از مردانی که متهم به خبرچینی، فرار یا جاسوسی بودند را به صورت خودسرانه اعدام کرد.[۷۹] او در خاطرات روزانه خود، نخستین اعدام خودسرانه را کشتن اوتیمیو گرا، یکی از دهقانان محلی میداند که بهعنوان راهنمای ارتش انتخاب شده بود. گرا هنگامیکه مشخص شد مقر شورشیان را در ازای ۱۰ هزار پزو در اختیار نیروی هوایی کوبا قرار دادهاست، به خیـ*ـانت اعتراف کرد و اعدام شد.[۸۰] جمعآوری چنین اطلاعاتی به ارتش باتیستا توانایی به آتش کشاندن خانههای روستاییانی را میداد که به انقلابیون یاری میرساندند.[۸۰] گرا از چریکها درخواست کرد اعدام را زود انجام دهند[۸۰] و چه شخصاً قدم جلو گذاشت و به سر او شلیک کرد. گوارا خود مینویسد: «اوضاع ناخوشایندی برای افراد و اوتیمیو بود، بنابراین من با یک گلوله پیستول .۳۲ با شلیک به سمت راست مغز که از لوب گیجگاهی خارج شد به مسئله خاتمه دادم.»[۸۱] یادداشتهای علمی و توصیفات او از واقعیت در نظر جان اندرسون، یکی از زندگینامهنویسان او، نشان از «دوری چشمگیری از خشونت» دارد.[۸۱] سپس گوارا روایتی ادبی از این حادثه با عنوان «مرگ یک خائن» منتشر کرد که در آن خیـ*ـانت و درخواست پیش از اعدام گرا مبنی بر اینکه انقلاب «از فرزندانش مراقبت کند» را به «مَثَلی انقلابی دربارهٔ رستگاری از طریق فداکاری» تبدیل کرد.[۸۱
گوارا هنگامیکه میان کشاورزان معیشتی فقیر کوههای سیرا مائسترا مخفی شده بود، متوجه شد که آنجا مدرسه، برق و دسترسی حداقلی به مراقبتهای بهداشتی وجود ندارد و بیش از ۴۰ درصد بزرگسالان بیسواد هستند.[۷۴] با ادامه جنگ، گوارا به عضوی جداییناپذیر از ارتش شورشی تبدیل شد و نظر «کاسترو را با شایستگی، دیپلماسی و صبر» جلب کرد.[۷۵] او کارگاههایی برای ساخت نارنجک، کورههایی برای پخت نان و مدارسی برای آموزش خواندن و نوشتن به روستاییان بیسواد ایجاد کرد.[۷۵] گوارا همچنین کلینیکهای بهداشتی، کارگاههایی برای آموزش تاکتیکهای نظامی و نیز روزنامهای برپا کرد.[۷۶] در این زمان فیدل کاسترو او را به درجه فرماندهی [ت] ستون دوم ارتش ترفیع داد. سه سال بعد، مجله تایم چه را «مغز کاسترو» نامید.[۷۵]
گوارا که دومین فرمانده عالیرتبه چریکها بود، نظم و انضباط سختگیرانهای طلب میکرد و گاه به چریکهایی که تلاش میکردند فرار کنند، شلیک میکرد. فراریان بهعنوان خائن مجازات میشدند و معروف بود چه گروههایی برای ردیابی آنها میفرستد.[۷۷] نتیجتاً، او به دلیل بیرحمی خود به شخصی هراسافکن تبدیل شد.[۷۸] در خلال مبارزات چریکی گوارا همچنین شماری از مردانی که متهم به خبرچینی، فرار یا جاسوسی بودند را به صورت خودسرانه اعدام کرد.[۷۹] او در خاطرات روزانه خود، نخستین اعدام خودسرانه را کشتن اوتیمیو گرا، یکی از دهقانان محلی میداند که بهعنوان راهنمای ارتش انتخاب شده بود. گرا هنگامیکه مشخص شد مقر شورشیان را در ازای ۱۰ هزار پزو در اختیار نیروی هوایی کوبا قرار دادهاست، به خیـ*ـانت اعتراف کرد و اعدام شد.[۸۰] جمعآوری چنین اطلاعاتی به ارتش باتیستا توانایی به آتش کشاندن خانههای روستاییانی را میداد که به انقلابیون یاری میرساندند.[۸۰] گرا از چریکها درخواست کرد اعدام را زود انجام دهند[۸۰] و چه شخصاً قدم جلو گذاشت و به سر او شلیک کرد. گوارا خود مینویسد: «اوضاع ناخوشایندی برای افراد و اوتیمیو بود، بنابراین من با یک گلوله پیستول .۳۲ با شلیک به سمت راست مغز که از لوب گیجگاهی خارج شد به مسئله خاتمه دادم.»[۸۱] یادداشتهای علمی و توصیفات او از واقعیت در نظر جان اندرسون، یکی از زندگینامهنویسان او، نشان از «دوری چشمگیری از خشونت» دارد.[۸۱] سپس گوارا روایتی ادبی از این حادثه با عنوان «مرگ یک خائن» منتشر کرد که در آن خیـ*ـانت و درخواست پیش از اعدام گرا مبنی بر اینکه انقلاب «از فرزندانش مراقبت کند» را به «مَثَلی انقلابی دربارهٔ رستگاری از طریق فداکاری» تبدیل کرد.[۸۱
بیوگرافی ارنستو چه گوارا | پزشک_سیاستمدار
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com