خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ایا سیر رمان شما را به خواندن ادامه رمان جذب می‌کند؟

  • بله

    رای: 7 100.0%
  • خیر

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیلیث با عصبانیت رو به سونیا گفت:
- حتی نمی‌تونی ببینیش؟
به فیلیپ اشاره کرد و منتظر ماند. سونیا با بی‌خیالی نگاهی به تختش انداخت و بعد سرش را به سمت لیلیث برگرداند. با حالتی تأسف‌بار گفت: ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، FaTeMeH QaSeMi و 7 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای ابلیس سریع سرش را به سمت عقب برگرداند. این‌بار به شکل پسربچه‌ی کوچک با عروسک خرسی‌‌ای که سر نداشت، ظاهر شده بود و از داخل آتش به سمت لیلیث می‌آمد. چند میلی‌متر مانده بود تا سر پسرکِ لاغر و خونی، از بدنش جدا شود. لیلیث وحشت کرد و به دیواره‌ی کوتاه فواره‌ی پشت سرش تکیه داد. از درون داشت التماس می‌کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، FaTeMeH QaSeMi و 7 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
سونیا روی دیواره‌ی کوتاه و سرامیکی مجسمه‌ی فواره نشست و با اخم به دور و برش نگاه کرد. با دیدن آتش‌های برافروخته در دور تا دورش، با ترس گفت:
- اینها چی‌‌ان لیلیث؟ دیوونه شدی؟! اصلاً اینجا کجاست؟
لیلیث با غرور گفت:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای لالایی زیبای یک زن، در آن وقت از شب هولناک بود. لیلیث مبهوت ماند. آخر برای چه باید کسی این وقت شب لالایی بخواند؟ شاید هم زنی بود که برخلاف داستان‌های گفته شده درباره‌ی این قبرستان، گه‌گاهی به کودکش سر میزد.
قبرستان در تاریکی فرو رفته بود و چند تا از تیر چراغ برق‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
و باز هم گریه‌های عجز‌آورش شروع شد. یک هفته از قتل سونیا گذشته بود و لیلیث اعترافی نکرده بود. یک هفته از شیطان شدنش می‌گذشت و کم‌کم داشت به چشم‌های قرمزش عادت می‌کرد. صدای داد الیزابت همراه با هق‌هقش بالا گرفت:
- وقتی پونزده سالش بود چشم‌هاش آبی شدن و الآن قرمزن! معلوم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 7 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
مدتی گذشت که لیلیث با صدای ناله‌های خفه‌ی چند نفر، چشم‌هایش را آرام باز کرد. اولین چیزی که به چشمش خورد، لوستر کوچک و مجلل بالای سرش بود؛ مثل لوستر خانه‌ی خودشان بود! الماس‌های مصنوعی آویزان شده از لامپ‌ها، نور پنجره‌‌ی رو به حیاط پشتی را منعکس می‌کرد.
اخمی کرد و دستی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌های ضعیف و لرزان لیلیث، مچِ دست چاق محمد را گرفت و کمی او را از زمین فاصله داد. کشان‌کشان او را از آشپزخانه بیرون برد. الیزابت و ملیسا با دیدن محمد که بدن چاق و بزرگش روی سرامیک‌های سفید کشیده میشد، پشت چسپ، جیغ‌های خفه‌ای می‌کشیدند. ملیسا پاهایش را به میز و صندلی میزد و الیزابت تلاش می‌کرد صدایش را از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاخ‌های کوچیک قرمز-مشکیِ روی سرش، به شدت خودنمایی می‌کرد. کمی چرخید و با دیدن بال‌های بزرگ و قرمز روی کمرش، نفس در سـ*ـینه‌اش حبس شد. بال‌های بی‌پَری که شیطانی بودند و رگ‌های بزرگ آن بیرون زده بود. جیغ خیفیفی کشید و گفت:
- یعنی چی؟! این‌ها از کجا اومدن؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساختمان دو طبقه که تابلوی اسم آن کج شده بود و آجرهای نمای بیرونی‌اش از رنگ و رو رفته بودند، ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، ذوق هرکس را کور می‌کرد. نفسش را بیرون داد و کلافه به سمت در چوبیِ نیمه‌باز هتل رفت؛ تک‌سرفه‌ای کرد و داخل شد.
محفظه‌‌ی کوچک لابی هتل، راه نفس کشیدن را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,999
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیلیث با شنیدن صدا، سرش را بالا گرفت و با تعجب درون آینه را نگاه کرد؛ اما چیزی ندید. فکر کرد توهم زده که باز آن صدا گفت:
- لیلیث! من خیلی ضعیف شدم...نمی‌تونم خودم رو نشون بدم. باید سریع حرفم رو بزنم و برم! خواهش می‌کنم با دقت بهم گوش بده! ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان فرزند ابلیس | FatiShoki کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: نگار 1373، Z.A.H.Ř.Ą༻، Arti و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا