خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mobina.85

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/7/21
ارسال ها
277
امتیاز واکنش
2,388
امتیاز
178
محل سکونت
کرمان
زمان حضور
12 روز 13 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای زنگ موبایلم دست دراز کردم از روی میز کنار تـ*ـخت براش داشتم و بدون اینکه نگاه کنم کی هست جواب دادم:
- بله؟
صدای پدر آهو پیچید تو گوشم:
- سلام پسرم خوبی؟ آهو پیش تو هست؟
با شنیدن صدای آقا محسن روی بلند شدم نشستم و گفتم:
- سلام ببخشید حواسم نبود شما هستین! نه ازش خبر ندارم فکر کنم پیش نیکا باشه الان بهش زنگ میزنم بهتون خبر می‌دم.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گردباد سرنوشت (جلد دوم رمان در حوالی عشق و انتقام) | Mobina.85 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: masera، MĀŘÝM، Matiᴎɐ✼ و 7 نفر دیگر

Mobina.85

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/7/21
ارسال ها
277
امتیاز واکنش
2,388
امتیاز
178
محل سکونت
کرمان
زمان حضور
12 روز 13 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
باهم دست دادیم و گفتم:
- سلام مرسی، آهو کجاست می‌گی بیاد بریم.
آرسین تک خنده‌ای کرد و گفت:
- کجا به این زودی؟ چرا اینقدر عجله داری؟
دستم رو داخل جیب شلوارم فرو کردم و گفتم:
- خستم ایشالا یه بار دیگه!
لبخندی زد و گفت:
- باشه پس دیگه اصرار نمی‌کنم الان صداش می‌کنم.
سری تکون دادم و آرسین رفت به طرف پله ها ازشون بالا رفت.
امشب باید یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گردباد سرنوشت (جلد دوم رمان در حوالی عشق و انتقام) | Mobina.85 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Mobina.85

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/7/21
ارسال ها
277
امتیاز واکنش
2,388
امتیاز
178
محل سکونت
کرمان
زمان حضور
12 روز 13 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
اونم انگار شد همون زبون دراز قبل که با جیغ گفت:
- سر من داد نزن، من هرجا که دلم بخواد می‌رم تا هرموقعی که بخوام می‌مونم به توام هیچ ربطی نداره اصلا برای چی برای من تعیین و تکلیف می‌کنی؟
کارد می‌زی خونم در نمی‌ومد دلم می‌خواست خفش کنم ولی دلمم نمی‌خواست دستم روش بلند بشه من می‌خواستم یه زندگی آروم رو باهاش بسازم دلم نمی‌خواست هر‌ روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان گردباد سرنوشت (جلد دوم رمان در حوالی عشق و انتقام) | Mobina.85 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: صبا ندری، YeGaNeH، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا