- عضویت
- 23/7/21
- ارسال ها
- 277
- امتیاز واکنش
- 2,388
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- کرمان
- زمان حضور
- 12 روز 13 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
- سلام.
مامان لبخندی زد و گفت:
- سلام پسرم.
بابا جواب آرومی بهم داد؛ معلوم بود که میخواد چیزی بهم بگه! ولی چیزی نگفت و منم بیخیال تیوی رو روشن کردم به فوتبال نگاه کردن مشغول شدم. بالاخره بعد از چند دقیقه بابا به حرف اومد و گفت:
- فرداشب آماده باش سردار!
با تعجب نگاهم رو از تیوی گرفتم و رو به بابا گفتم:
- برای چی بابا؟
لبخندی زد و...
مامان لبخندی زد و گفت:
- سلام پسرم.
بابا جواب آرومی بهم داد؛ معلوم بود که میخواد چیزی بهم بگه! ولی چیزی نگفت و منم بیخیال تیوی رو روشن کردم به فوتبال نگاه کردن مشغول شدم. بالاخره بعد از چند دقیقه بابا به حرف اومد و گفت:
- فرداشب آماده باش سردار!
با تعجب نگاهم رو از تیوی گرفتم و رو به بابا گفتم:
- برای چی بابا؟
لبخندی زد و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان گردباد سرنوشت (جلد دوم رمان در حوالی عشق و انتقام) | Mobina.85 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com