خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
سحری در پس شامِ غم و تنهایی نیست
تا به پیش نظر آن جلوه ی زیبایی نیست

او برفت و همه ی هست مرا با خود برد
درد هجران به دل انداخت، مداوایی نیست

خواهش از یار نکردم که به من باز آید
ز خدا خواستم از غیر تمنایی نیست

دلخور از یارم و دلتنگ به دیدارش هم
عطش وصل به جان است و شکیبایی نیست

او که را در نظرش دارد از آن میترسم
که بگویند مرا در دل او جایی نیست

تا که افسانه شود مِهـرِ میان من و او
سخت مجنون شدم افسوس که لیلایی نیست

ترسم آن روز بیاید که ز اشک شب و روز
بَهرِ دیدار رُخش دیده ی بینایی نیست

قصه ی عشق عجیب است چنان محتاجی
که جز آ*غو*ش خودش ملجأ و مأوایی نیست

همچو آن ماهی افتاده کنار ساحل
هـ*ـوس آب به جان دارم و دریایی نیست

جگرم سوخت ز تنهایی و ای داد از آن
هیچ دردی به جگرسوزی تنهایی نیست


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چگونه دل کُنم از بند عشق تو آزاد
نشسته ای به دل هرگز نمیروی از یاد

اگر چه خانه خرابم ز داغ تنهایی
نظر به من نکن ای دوست خانه ات آباد

چنان عجین شده جانم به درد هجرانت
که از وصال تو دیگر نمیشوم دلشاد

به هستی اَم دگر امّیدی نیست، میدانی؟
کدام هستی؟ تمامش تو داده ای بر باد

شکایتی نکنم ترس تیغ خشم تو
کشننده تر شده از تیغ تیز هر جلّاد

سکوت مَرهَم این درد بی مداوا شد
کسی نمیشنود پس چرا کنم فریاد


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
شنیدم از منِ دلخسته بیزاری، عجب دارد
ندانستم چنین حسی به من داری، عجب دارد

برایم مظهر مهر و وفا بودی ولی دیگر
پشیمانی از این مهر و وفاداری، عجب دارد

برای دل شکستن هم دلِ سنگی نیازت بود
چرا اصرار داری بر چنین کاری، عجب دارد

به احوال خرابم، هم بگرید دوست و هم دشمن
نگردد از دو چشمت قطره ای جاری، عجب دارد

به ما گفتند میبیند تقاص کارِ خود ظالم
نمی‌بینم که محزون و گرفتاری، عجب دارد


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
روز و شب را به چه امّید به پایان ببریم
تا به کِی خوار شویم تا که محبت بخریم

ثروت اندوختن آخر به چه کار آید چون
وقت رفتن برسد بی‌کَس‌ و بی‌سیم و زریم

دلِ خوش هم که سرابی شده در وادیِ غم
تا ز یاران و رفیقان و جهان در خطریم

به تظاهر به ریا راه تواضع در پیش
خود بدانیم، در احوال جهان بی اثریم

داد مظلوم شنیدیم و نه انگار که هست
فخر بر خود بفروشیم که ماهم بشریم

خیرمان بر که رسیده که دعایی بکند
ما ز اعجاز دعای دگران بی خبریم

زندگی کردنمان هم شده غفلت یا خواب
ما بر این زندگی در بی خبری مفتخریم


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
برایم گو ز دلتنگی که بر شوقم بیفزایی
که گویم از جمالت محشری در حُسن و زیبایی

برایم گو که معنای محبت از من آموختی
که گویم با مُسمّاتر ز هر مفهموم و معنایی

برایم گو که دل بستی بر این دیوانه ی عاشق
که گویم عاشقی باید بر این چشمان شهلایی

برایم گو که شمع خانه ی متروک دل هستی
که گویم رخت بندد از دلم کابوس تنهایی

برایم گو هر آن چیزی که آرامم کند جانا
که گویم قصه ی آغاز عشق و شور و شیدایی‌


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر یار از من اینگونه تقاص خویش میگیرد
چه کردم من مگر آخر که دست پیش میگیرد

دل از نیش زبان دلبر طناز میسوزد
برای جان به لـ*ـب کردن کمک از نیش میگیرد

بلایی بر سرم آمد که مرگم آرزو باشد
عجیب است دل سراغ یار بیش از پیش میگیرد

مصمّم بود بر رفتن ولی من بر فراموشی
پر از تردیدم و دل حالت تشویش میگیرد

در این هجران او آخر مقصر کیست من یا او
دل از این لحظه های تلخ گرگ و میش میگیرد‌


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
منم و شوق و تمنای وصالی که نشد
روز و شب غرق به امید محالی که نشد

هی به خود گفتم از این درد رها خواهم شد
خواستم تا رَهم از رنج و ملالی که نشد

خواستم بهر نشان دادن عشقم بر تو
بدهی مهلت و یک لحظه مجالی که نشد

هرچه کردی سخنت را نشنیدند ای دل
خواستی تا ز غم عشق بنالی که نشد

من خیالم همه این بود که دوستم داری
کرده بودم دل خود خوش به خیالی که نشد


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنارم خاطراتت ماند اما بی هوا رفتی
نمیدانم، نمیدانم، نمیدانم چرا رفتی


کنارم خاطراتت ماند اما روی زیبایت
ندید این چشم پر اشکی که میپرسد چرا رفتی


کنارم خاطراتت ماند و ویران کرد قلبم را
نسیمی خوش کنارم آمدی چون بادها رفتی


تویی شیرین ترین تلخی، که دیدم در همه عمرم
همین بس خاطراتت هست اگر از پیش ما رفتی


کنارم خاطراتت مانده اند در شب نشینی ها
چه زیبا خلوتی دارم، خودت کردی بنا، رفتی‌


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسی از من نمیپرسد که دردت چیست؟
کسی حالم نمیداند
کسی از عمق تنهایی من سر در نیاورده!
که میخندم، خوشحالم، ولی افسوس
این دل روز و شب را سخت میگرید...


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
سالها میگذرد، یاد تو اینجاست هنوز
مهرت اندر دل دیوانهٔ شیداست هنوز

سالها در پی دیدارم و آواره ی تو
عطش وصل تو ای معرکه باماست هنوز

سالها پرسشم این بود چرا رفت چرا؟
تو بده پاسخم ای یار، معماست هنوز

همه جا یاد من آیی گل نیلوفر من
عطر نیلوفری ات در دل صحراست هنوز

در تکاپـو شده اَم، له له دیـدار زنم
دل من ماهی و چشمان تو دریاست هنوز

جز تو دلدار ندیدم تو کجایی جانا؟
دل وفادار بُود گرچه که تنهاست هنوز

مهربانی تو هرچند که کم بود ای یار
بهترین خاطره ام از همه دنیاست هنوز‌


اشعار سینا اسعدی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا