مشاعره با حرف ی

هورآم · 5/5/22

یاری که وفا ندارد به چه باید بیرزد..؟

SelmA · 5/5/22

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مر

moh@mad · 11/5/22

Ghoolagh گفت:
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مر

یک نگته بگویمت به تحقیق بسنج
گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج

SelmA · 11/5/22

یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گرمیکنی، کرم کن و از هم جدا مکن

moh@mad · 12/5/22

Ghoolagh گفت:
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گرمیکنی، کرم کن و از هم جدا مکن

یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرصاد از غبار ما

SelmA · 12/5/22

moh@mad گفت:
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرصاد از غبار ما

یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟

moh@mad · 12/5/22

Ghoolagh گفت:
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟

یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد
طای طریقت بتافت عقل نگونسار شد
مرغ دلم همچو باد گرد دو عالم بگشت
هرچه نه از عشق بود از همه بیزار شد

SelmA · 12/5/22

moh@mad گفت:
یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد
طای طریقت بتافت عقل نگونسار شد
مرغ دلم همچو باد گرد دو عالم بگشت
هرچه نه از عشق بود از همه بیزار شد

یارا قدحی پر کن از آن داروی سرخوشی
تا از سر صوفی برود علت هستی

moh@mad · 25/5/22

Ghoolagh گفت:
یارا قدحی پر کن از آن داروی سرخوشی
تا از سر صوفی برود علت هستی

یک دم بیا با عاشقان دستی بچرخان و برو
چرخی بزن سرخوشی نما دل را بشوران و برو

Saba hosseinzadeh · 31/5/22

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی