مشاعره با حرف ی

moh@mad · 5/7/22

KoOrOsH گفت:
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

یا رب از عشق چه سرمستم و بی خویشم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

paeez81 · 11/7/22

moh@mad گفت:
یا رب از عشق چه سرمستم و بی خویشم
دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

moh@mad · 15/7/22

paeez81 گفت:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

یار از پرده برون آمد و جان پیدا شد
برقع از روی برافکند و جهان پیدا شد

زخم زلف مسلسل بسر شانه گشود
گره و سلسله و انـ*ـدام بدن و مکان پیدا شد

Alone.wolf · 21/7/22

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

moh@mad · 21/7/22

Alone.wolf گفت:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

یا از لهیب مکر حسودان به دور باش
یا مثل من بسوز و صبور باش
اهل نظر تواضع بیجا نمیکنند
در چشم اهل کبریا سرا پا غرور باش

Alone.wolf · 22/7/22

یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
سـ*ـاقی نظر انداخت به میخانه نشستم

SaNia♡ · 27/7/22

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند، بر رضای یار

KoOrOsH · 27/7/22

یک عمر شهان تربیت جیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

moh@mad · 1/8/22

KoOrOsH گفت:
یک عمر شهان تربیت جیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

یا رب به درت شب نیازست امشب
با دوست مرا نوبت راز ست امشب
قلب است و خلاص خواهم از دل زان رو
در بوته عشق در کداز است امشب

KoOrOsH · 1/8/22

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مر

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی