خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیمه شب شده و خوابگاه غرق سکوت است. نور مهتاب از پنجره‌های شیشه‌ای طلایی رنگ به داخل می‌تابد و عامل فروغ کمی در فضای تاریک خوابگاه شده است. تمام افراد در رویاهای شیرین‌شان به سر می‌برند؛ اما یک جفت چشم هنوز باز است. یک جفت چشم زمردین مرموز که در ظلمت فضا برق می‌زنند. نور موبایل پتویی که روی خود انداخته است را نورانی می‌کند و این نشان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلارا با کلافگی مقابل چراغ قرمز ایستاده است و بی‌دلیل بوق را فشار می‌دهد؛ انگار که با فشار دادن بوق چراغ سبز می‌شود. از این‌که هنوز برادرش را پیدا نکرده نگران و پریشان است و سعی می‌کرند افکار منفی‌اش را پس بزند. هنگامی که برای چهلمین بار بوق را فشار می‌دهد سرانجام صدای معترض کاترین درمی‌آید:
- بسه دیگه! کر شدم!
با تیله‌های آبی‌اش که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالش بسیار آشفته است. از گیسوان پریشان در هوا تا چشمان سرخ و صورت مچاله‌اش این موضوع را اثبات می‌کنند. معلوم بود ساعات زیادی را به گریه و زاری مشغول بوده است؛ اما مگر می‌شود؟ کاترین و کلارا تا به امروز ندیده‌اند از صورت شادمان برادرشان قطره اشکی بریزد و این کاترین را بیشتر از آلیس مرده متنفر می‌کند. زیر چشمان زمردین دنیز، به اندازه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
رابرت با این سوال به جان ناخن‌های بی‌چاره‌اش می‌افتد. آن‌قدر آن‌ها را جویده، کنون پوست‌های انگشتان باریکش را می‌کند و شاهکار حزن‌آمیزی را ایجاد می‌کند. آن‌قدر این کار را انجام داده که نوک انگشتانش شبیه بیماران جذامی شده است. دنیز با لبخند به اضطراب گرفتن او نظری می‌اندازد. انگار با این کار از رابرت درخواست کرده است خودش از شاهکارهایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، *KhatKhati*، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
روکو با لبخند کش‌داری به جولین نگران نگاه می‌اندازد. همیشه هنگامی که اضطراب می‌گیرد با سرعت وصف‌نشدنی‌ای سوال می‌پرسد. انگار که می‌خواهد با این سوال‌ها ذهنش را از حقیقت وحشتناکی که پیش رویش است؛ کمی دور کند. به دیوار ساختمان فرسوده‌ی کنارش تکیه می‌دهد و پاکت سیگاری از جیبش بیرون می‌کشد. سیگار را روشن می‌کند؛ بر کنج لـ*ـبش و همان‌طور که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، M O B I N A، *KhatKhati* و 8 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ین را می‌گوید و سیگارش را خاموش می‌کند. چهره‌ی کارولین بسیار پریشان است و نمی‌داند چه کند. چه قبول کند و چه نکند با جانش بازی کرده‌ است. انگشت‌هایش را در هم قفل می‌کند؛ عرق از پیشانی برآمده‌اش می‌چکد و زخم گوشه‌ی چانه‌ی تیزش را می‌سوزاند. اگر به تنها رقیب‌ش کمک کند؛ خودش چگونه زنده می‌ماند؟ می‌داند آنا از آدم‌های بدقول تنفر دارد و اگر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، M O B I N A، *KhatKhati* و 4 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزدیکی‌های ظهر است و خورشید وسط آسمان آبی لندن، می‌درخشد. دست کاترین تا آرنج در پاکت پاپ‌کرن فرو رفته و آب دهانش روی مبل سرمه‌ای رنگ ریخته است؛ که با صدای شکستن چیزی شوک‌زده از جا می‌پرد. دستش را سمت چپ پیراهن مشکی رنگش می‌گذارد و نفس نفس می‌زند. نگاهی به اطراف می‌اندازد و کلارا، را که در آشپزخانه مشغول درست کردن صبحانه است و با افسوس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، M O B I N A، *KhatKhati* و 4 نفر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
بروهای قهوه‌ای کاترین با طعنه‌ی رابرت در هم گره می‌خورد. یعنی این بشر بیست و چهار ساعت هم نمی‌تواند اخلاقش را خوب نشان دهد؟ عسلی‌هایش از خشم برق می‌زنند و به رابرت مغرور مقابلش چشم دوخته است. یعنی نمی‌تواند حتی در این حال خراب کاترین یک بار هم که شده خرد شدن شخصیت فولادینش را تحمل کند؟ علی‌رغم خراب شدن حال کاترین با طعنه‌ی قبلی‌اش،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، M O B I N A، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
تنها آوایی که سکوت اتاق عظیم جولین را خراش می‌دهد؛ صدای بوق‌های تلفن است. پس از هشت بار زنگ زدن و پاسخ نشنیدن از آن جاسوس لعنتی‌ بیخیال می‌شود. تلفن را سر جایش می‌گذارد و از اتاق بیرون می‌رود.
***
ده سال قبل
سال هزار و نهصد و نود و سه
روسیه_مسکو
عقربه‌های ساعت دیواری طلایی رنگ، هر دو ساعت دوازده را نشان می‌دهند؛ اما پدرش دیوید و مادرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، M O B I N A، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

Aynaz1

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/21
ارسال ها
86
امتیاز واکنش
577
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
14 روز 17 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
با این سوال رابرت هر سه سرشان را به نشانه‌ی خیر تکان می‌دهند. رابرت نفس آسوده‌ای می‌کشد؛ زیر لـ*ـب خوبه‌ای می‌گوید و در خوابگاه عظیم را باز می‌کند‌. دیگران نیز دنبالش راه می‌افتند و به داخل خوابگاه گام برمی‌دارند. کارولین گوشه‌ای از خوابگاه نشسته است و از اضطراب ناخن‌های بیچاره‌اش را می‌جود‌. آنا نیز با چهره‌ای پر از طعنه به او نظر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان هفت‌تیری به نام قلم | Aynaz1 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، M O B I N A، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا