خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
عمقش خیلی زیاد بود دست و پا زدنام فایده‌ای نداشت. سعی میکردم خودم و بالا بکشم ولی فشار اب مانع حرکت بدنم میشد، توی این هیرو و ویری بغض گلوم رو گرفته بود و بدتر مانع نفس کشیدنم میشد.
من من یه ادم رو کشتم با با این دستام کشتمش،یه قاتل بودم یه قاتل.
اکسیژن ذخیره شده توی شُشام تموم شد. ناخوداگاه دهنم رو برای طلب اکسیژن باز کردم. اب با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، BaRaN_kh و 13 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
دو نفرشون از بازوهام گرفتن و خیلی راحت از زمین جدام کردم.توان مخالفت نداشتم نقطه به نقطه بدنم درد میکرد.
حرکت کردن و من و کشون کشون به سمت ورودی خونه کشیدن،از کنار نازیلا که رد شدیم با نفرت نگاهش کردم که لـ*ـب زد:
_ بدبختت میکنم!
•٠•٠سه روز بعد٠•٠•
مچ دست هام رو گرفت و روی کمرم چفتشون کرد.
درحالی که می‌تونستم نیشخند ترسناکش رو تو آینه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 16 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش رو به صورت دورانی روم حرکت میداد..چشمام رو با درد بستم بغض خفه شده توی گلوم اینبار شکست و قطرات اشک توی چشمام جمع شد، هق هق گریم سکوت اتاق رو متلاشی کرد..
دست بزرگش یه جایی نزدیک گودی متوقف شد.چونم رو توی اون یکی دستش گرفت و به سمت بالا سوق داد و بعد چند لحظه صدای متعجبش کنار گوشم بلند شد:
_ چرا گریه میکنی؟
طاقتم تموم شد و فریاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکم که حالم بهتر شد به سمت تیشرتی که روهان برام اورده بود رفتم و از گوشه دیوار برداشتمش. گشاد بود یه جورایی میشه گفت لش بود، لباسام رو که پوشیدم روی زمین سرد توی خودم جمع شدم هنوز یک مین نگذشته بود که صدای زنی به صورت تکرار توی اتاق پیچید..
کشنده کشنده کشنده نه یک دقیقه! نه دو دقیقه! نه سه دقیقه بلکه بیشتر از پنج دقیقه. صدای گفتنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
چونش رو روی سرم گزاشت گرمای تنش رو از روی لباس حس میکردم و زجرم میداد، درکل بگم تاحالا یع پسر به خودش اجازه نداده بود بدون اینکه نظر ازم بپرسه نزدیکم بشه ولی این بشر تمام خط قرمزام رو رد کرده بود ولی من حتی جرعت نداشتم بگم چرا!!!
روهان:
_ کدوم؟؟؟
لرزون گفتم:
_ میشه بری عقب!!!
بیشتر نزدیک شد و بیخیال گفت:
_ تا ده میشمورم یکیشون رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 13 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدنم انگار روی ویبره بود میلرزیدم لرزشش از ده کیلو متری هم معلوم بود.
احساس ضعف میکردم تحمل وزنم رو نداشتم و قبل از اینکه شلیک کنه دستم رو بند مچش کردم که پخش زمین نشم..
صداهای زیادی توی سرم پخش میشد و ذخیره توانم رو مثل زالو میمکید..اخرین تصویری که جلو چشمام نقش بست تیله‌های عسلیش بودن و بس...
•٠•٠روهان٠•٠•
قبل از اینکه سقوط کنه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 13 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
خسته روی کاناپه لش کشیدم.طبق خواستم روی میز انواع اقسام وسیله بود، از درصد بالا گرفته تا درصد پایین.
بطری آبی رنگ رو برداشتم و جام رو پر کردم. نوشیدنی ابی رنگی که به تازگی توی فرانسه و روسیه عرصه شده و مشتری زیادی داشت..
جام رو سر کشیدم، رنگ ابی کمرنگش مجذوب کننده بود.با سرگرمی لیوان رو تکون میدادم، بی اراده مردمک چشمام روی دخترک یا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
  • تشویق
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ابروهای امیر بالا پریده بود. همین که نگاهش کردم صدای ریز خنده‌ش قط شد و زل زد توی چشمام.
از نگاه خیره من و امیر معذب شد و سرش رو پایین انداخت.
بالاخره امیر سکوت بینمون رو شکوند.
_ خانم کی باشن؟
زدم رو شونش و به تراس اشاره کردم
_ کس مهمی نیست بیا بریم.
شونه‌ای بالا انداخت و به سمت تراس حرکت کرد.قدم اول رو برداشتم که صدای باران بلند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 12 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
میمک صورتش جدی شد دستی به موهای لـ*ـخت قهوه‌ایش کشید و کلافه گفت:
_ زیر بار نمیره.
عصبی غریدم:
_ د گوه میخوره مرتیکه پفیوز، تا دیروز نمیتونست شلوارش رو بکشه بالا الان برای من ادم شده.
امیر:گرشا پشتیبانیش میکنه.
مرموز نیشخندی زدم، روم رو ازش گرفتم و زمزمه کردم:
_ اگه گرشا پشتیبانیش میکنه من نابودش میکنم.
صدایی ازش نمیومد با ابرو بالا رفته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 12 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قیافه جمع شده لباسای توی دستم که دو تیکه پارچه بیشتر نبودن تجزیه میکردم.
د اخه اینجا اروپاست؟؟ادم مذهبی نبودم ولی اینا خیلی چرت بودن و مهم‌تر اینکه با این لباسا حال نمیکردم.
تاب دو بنده نارنجی رنگ رو کنار زدم که چشمم به ست ارتشی نیرو دریای افتاد چشمام برق زدی و سریع کشیدمشون بیرون.
تیشرت ابی لش با شلوار اسلش که از الانم میتونستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا