مشاعره

mahaflaki · 20/7/20

miss.sin گفت:
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو
غ

وه که جدا نمیشود نقش تو ازخیال من
تا چه شود در عاقبت در طلب تو حال من

*RoRo* · 20/7/20

واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکّر و بادام دوست

Miss.M · 20/7/20

mahaflaki گفت:
وه که جدا نمیشود نقش تو ازخیال من
تا چه شود در عاقبت در طلب تو حال من

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

miss.sin · 20/7/20

*RoRo* گفت:
واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکّر و بادام دوست

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

mahaflaki · 20/7/20

دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم

*RoRo* · 20/7/20

mahaflaki گفت:
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

Miss.M · 20/7/20

mahaflaki گفت:
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم

مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين

miss.sin · 20/7/20

mahaflaki گفت:
دیرگاهیست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن

mahaflaki · 20/7/20

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر درگباره جوان خواهد شد

*RoRo* · 20/7/20

Miss.M گفت:
مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی