دنیای رنگین کمانی‌ام | ملکه عذاب کاربر انجمن رمان 98

Z.Ahdary · 12/8/21

شب شد چوب ها را آتش زدم که سردت نشود و چای دم کردم برایت که سرمای وجودت را بگیرد و وقتی نگاه صندلی کنارم کردم که همیشه جاییت بود دیدم نیستی و همه اینها که دیدم با من میخندی توهمی بیش نیست.

Z.Ahdary · 12/8/21

خنده رو زیبا بخند برای من بازم بخند که خنده ات زندگی است.

Z.Ahdary · 12/8/21

گل باغ دلم زیبا نگاه دلم
چشم تو را بیند که باز
عشق باز قهاری شدست

Z.Ahdary · 12/8/21

قاصدک را خبر کردم بگویید یار نگارم بازم بیاید
قاصدک پرواز کرد پر پر شد یار نیامد

Z.Ahdary · 12/8/21

شب ها را روی همان صندلی همیشگی همان موقع در همان روز ها که میرفتیم کنار هم دوتا مینشید ولی فرق که اینبار برایم تنهاییست

Z.Ahdary · 12/8/21

رنگ غروب را یادت است؟همان رنگ را که میگفتی این زمان را این مکان خاطره شد برای من میگویم در پیریم برای تو این روز هارا؟حالا رنگ موهایم سفید شد و پیر شدم ولی تو نیستی نگاه کردم دیدم دیگری دارد همین هارا با تو رقم میزند و با خوشی.

Z.Ahdary · 13/8/21

لای درخت ها که باد میوزد و برگ ها و شاخه ها تکان میخورند گیسوان تورا یاد می آورند

Z.Ahdary · 13/8/21

گفتی گل را به عنوان هدیه دوست داری گل محبت به تو دادم گل عشق به تو دادم ولی تو برخلاف حرفت پرپرش کردی عزیزم

Z.Ahdary · 13/8/21

عکست را قاب گرفتم که دلم در تنهایا پیش تو باشد و گفتم حالا ها کاری نیست به آن ولی چندسال از حرفم میگذرد و شب ها و روز ها را با همان عکس سر میکنم

Z.Ahdary · 13/8/21

نمیدانی این روزا دل چگونه سر میکند جوری که حتی خود دل نمیداند از حال خودش. نمیدانم غمگین یا شاد یا بی حس و حال یا خندان این روزا دلم مثل هوای دل زمین مختلط شده، مخلوطی از چند حس

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین