خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
لحظاتی گذشت و هنگامی که هر شخص با زاویه دید خود وضعیت را بررسی می‌کرد، باران با شتاب به اتاق وارد شد و همه را از جا پراند. نفس‌نفس‌زنان، دستش را روی زانو گذاشت و گفت:
- من... سعی کردم... جلوش رو بگیرم...
ماریا حلقه‌ی موهای نارنجی‌رنگی را که در کنار صورت گِردش افتاده بود، دور انگشت پیچید و رو به‌سمت باران...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
همه چیز مثل قبل بود: دو درختی که در دو طرف خانه‌ی سبزتیره و خاکستری‌رنگ قد علم کرده بودند؛ توسط دیوار کوتاه و مشکی خانه، محصور شده بودند. باد، بالای تمام برگ‌ها و شاخه‌های درختان جنگل به‌شدت می‌وزید. به‌همین خاطر، هوای خنک‌تری را به‌همراه نور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 10 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
وارد خانه شدند و در را پشت سر خودشان بستند. ماریا بشکنی زد و فضای اطراف‌شان بی‌آنکه چراغی داشته باشد، روشن شد.
تایسیز چشمان سرخابی‌رنگش را فروبست و گفت:
- یادمه یه زمانی علاقه بیش‌از حد به رنگ خاکستری داشتم؛ ولی الان داره حالم ازش به‌هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 8 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از این حرف، باران برای آفتاب سر تکان داد:
- انجامش می‌دم.
به محض اینکه چشمانش را بست، مهسا بازوی باران را چسبید:
- نه نه نه! نکن باران! می‌ترسم یهو صاعقه اینجا رو بزنه!
تارا در کنار آفتاب، خنده‌اش بلند شد:
- وای... صا... صاعقه!
دستش را روی دهان گذاشت و باز هم خندید.
- خب مگه الکی میگم؟
-آخه باران...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 8 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
آفتاب کتابی را کج‌وکوله کرد و آن را در کیف فرو برد. وقتی خواست زیپ آن را ببندد، محال بود که به‌تنهایی این کار ممکن باشد. گفت:
- خب شاید ماجرا این نباشه. شاید لیزا و ریچارد فقط می‌خوان کسی مزاحم‌شون نشه و برای همین آدم‌ها رو می‌کشن. قبول دارم که روش خوبی برای دور کردن مزاحم‌ها نیست، ولی خب... می‌تونیم بگیم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 4 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌ترسید این اسم، مربوط به خود شهر باشد.
تایسیز دستی به اطراف چشمش کشید و پرسید:
- انگلیسی بلدی؟
باران تایید کرد. تایسیز هم سرش را تکان داد و گفت:
- پس می‌دونم داری به چی فکر می‌کنی. آره. دور و اطرافش سخره‌های سرخ‌رنگی داره. واقعا شهر پر زرق‌وبرق...
پرنده‌ای با چشمان آتشین از بالای سرشان رد شد و دودهایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 5 نفر دیگر

raha.j.m

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/7/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
1,140
امتیاز
203
زمان حضور
21 روز 3 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نیمه‌های راه و هنگامی که ماه در آسمان شب نور نقره‌ای‌رنگش را روی برگ‌ها می‌پاشید، در محوطه‌ی کوچک احاطه شده توسط درختان، تایسیز فرمان استراحت داد.
همگی پخش زمین شدند. چشمان‌شان به تاریکی عادت کرده بود، اما با هر صدایی از جا می‌پریدند. در سکوت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل شیشه‌‌ای | raha.j.m کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Z.a.H.r.A☆ و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا