درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

melina43 · 14/6/23

درخواست ناظر رمان

نام رمان:ژاکاو

نویسنده:ملینا۴۳

ژانر:عاشقانه-جنایی-معمایی-غمگین

خلاصه:دختری فقیر با پدر معتادش که با شجاعت تمام با دخترش کژال زندگی میکنه
و تمام تنهایی و درد مرگ همسرش رو با دخترش قسمت میکنه
اما با اومدن پسری از نسل خودش با غرور و خشم
دست و دلش میلرزه اما با فهمیدن اینکه اون پسر ...

(ناظر به انتخاب خود انجمن)

S. R. N · 14/6/23

به نام الله

نام رمان: خاطرات کشنده

ژانر: اجتماعی_عاشقانه

نویسنده: رویا بانو

ناظر: انتخاب با شما

خلاصه: داستان در مورد زنی جوان به نام لیلا ارجمند است که زندگی سختی پشت سر گذاشته. او در سن ۱۹سالگی با عشق ازدواج کرد و بعد از دوسال همسرش به دلیل سرطان فوت کرد. هنگام فوت همسرش آنها دختر یک ساله ای به نام دنیا داشتند. لیلا و خانواده‌اش برای جشن تولد ۴ سالگی دنیا به شمال رفتند.
روزی لیلا همراه دخترش بر روی قایقی سوار بودند که ناگهان هوا طوفانی میشود و دنیا در دریا غرق می شود. پس از آن زن جوان قصه ی ما تمام این اتفاقات تلخ را تقصیر خود می داند. دختر عمه اش مهتاب به یاری او می آید که در این میان اتفاقات زیادی رخ می دهد...

MaRjAn · 15/6/23

melina43 گفت:
درخواست ناظر رمان

نام رمان:ژاکاو

نویسنده:ملینا۴۳

ژانر:عاشقانه-جنایی-معمایی-غمگین

خلاصه:دختری فقیر با پدر معتادش که با شجاعت تمام با دخترش کژال زندگی میکنه
و تمام تنهایی و درد مرگ همسرش رو با دخترش قسمت میکنه
اما با اومدن پسری از نسل خودش با غرور و خشم
دست و دلش میلرزه اما با فهمیدن اینکه اون پسر ...

(ناظر به انتخاب خود انجمن)

باسلام، ناظر شما ~MOHADESE~
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما... :good_luck:

MaRjAn · 15/6/23

S. R. N گفت:
به نام الله

نام رمان: خاطرات کشنده

ژانر: اجتماعی_عاشقانه

نویسنده: رویا بانو

ناظر: انتخاب با شما

خلاصه: داستان در مورد زنی جوان به نام لیلا ارجمند است که زندگی سختی پشت سر گذاشته. او در سن ۱۹سالگی با عشق ازدواج کرد و بعد از دوسال همسرش به دلیل سرطان فوت کرد. هنگام فوت همسرش آنها دختر یک ساله ای به نام دنیا داشتند. لیلا و خانواده‌اش برای جشن تولد ۴ سالگی دنیا به شمال رفتند.
روزی لیلا همراه دخترش بر روی قایقی سوار بودند که ناگهان هوا طوفانی میشود و دنیا در دریا غرق می شود. پس از آن زن جوان قصه ی ما تمام این اتفاقات تلخ را تقصیر خود می داند. دختر عمه اش مهتاب به یاری او می آید که در این میان اتفاقات زیادی رخ می دهد...

باسلام، ناظر شما MĀŘÝM
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما... :good_luck:

Alireza Hajipour · 16/6/23

نام رمان: خانه متروکه

ژانر:
ترسناک ، تخیلی ، هیجان انگیز

خلاصه داستان:
عباس ، پسری دبیرستانی است که روزی با خانواده اش برای تفریح به روستایی می روند، در نزدیکی آن ها خانه ای متروکه نظر عباس را جلب میکند. عباس از روی کنجکاوی و همچنین نشان دادن شجاعت و نترس بودن خود، وارد آن خانه میشود و همین موجب شروع ترسناک ترین و خطرناک ترین ماجراهای زندگی اش میشود!

MaRjAn · 17/6/23

Alireza Hajipour گفت:
نام رمان: خانه متروکه

ژانر:
ترسناک ، تخیلی ، هیجان انگیز

خلاصه داستان:
عباس ، پسری دبیرستانی است که روزی با خانواده اش برای تفریح به روستایی می روند، در نزدیکی آن ها خانه ای متروکه نظر عباس را جلب میکند. عباس از روی کنجکاوی و همچنین نشان دادن شجاعت و نترس بودن خود، وارد آن خانه میشود و همین موجب شروع ترسناک ترین و خطرناک ترین ماجراهای زندگی اش میشود!

باسلام، ناظر شما Z.A.H.Ř.Ą༻
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما... :good_luck:

~FARYAD~ · 17/6/23

سلام؛
درخواست ناظر دارم برای رمان نغمه خاک و خون.
ژانر: روانشناختی جنایی اجتماعی تراژدی معمایی
خلاصه داستان:
یک فرد که بر اثر آسیب های شدید روانی در دوران کودکی، برای آرامش دست به قتل هایی سریالی میزند تا اینکه عاشق یکی از قربانی هایش می شود... .
مرسی

MaRjAn · 17/6/23

~FARYAD~ گفت:
سلام؛
درخواست ناظر دارم برای رمان نغمه خاک و خون.
ژانر: روانشناختی جنایی اجتماعی تراژدی معمایی
خلاصه داستان:
یک فرد که بر اثر آسیب های شدید روانی در دوران کودکی، برای آرامش دست به قتل هایی سریالی میزند تا اینکه عاشق یکی از قربانی هایش می شود... .
مرسی

باسلام، ناظر شما YeGaNeH
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما... :good_luck:

Asou · 20/6/23

سلام
نام رمان : مجنون تر از مجنون
ژانر : عاشقانه_پلیسی
خلاصه :
من باید اون دختر ها رو نجات میدادم .
سالیان سال توی اون عمارت گیر افتاده بودن ، من باید یه جوری وارد اون عمارت میشدم ..
ولی چرا آسون پیش میره؟!!

MaRjAn · 20/6/23

Asou گفت:
سلام
نام رمان : مجنون تر از مجنون
ژانر : عاشقانه_پلیسی
خلاصه :
من باید اون دختر ها رو نجات میدادم .
سالیان سال توی اون عمارت گیر افتاده بودن ، من باید یه جوری وارد اون عمارت میشدم ..
ولی چرا آسون پیش میره؟!!

باسلام، ناظر شما YeGaNeH
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما... :good_luck:

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

عضو جدید انجمن

مدیر برتر رمان ۹۸

مدیر برتر رمان ۹۸

عضو تازه وارد انجمن

مدیر برتر رمان ۹۸

عضو جدید انجمن

مدیر برتر رمان ۹۸

عضو جدید انجمن

مدیر برتر رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین