خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Asal._.k

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/12/20
ارسال ها
6
امتیاز واکنش
1,218
امتیاز
148
سن
18
زمان حضور
9 روز 15 ساعت 42 دقیقه
به نام ایزد توانا
سلام و درود
درخاست ناظر دارم
نام رمان:نامعلوم
نام نویسنده:عسل کیانی
ژانر:عاشقانه.ترسناک.معمایی.
خلاصه:پسری کنجکاو شیطون طی کنجکاوی هایش به یک خونه قدیمی که تا به حال ان را ندیده بر میخورد و در ان خانه اتفاق هایی برایش میوفتد
بعد از ان.خواب های عجیب و غریب از یک زن میبیند که این خواب ها هر شب مشابح به همند هر چقدر به دکتر و دارو های مختلف مراجع میکند خواب ها از بین نمیروند
بعد از چندین سال در دانشگاه فردی را میبیند که.....................پایان خوش


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz، ~ROYA~، Asal_Zinati و یک کاربر دیگر

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
به نام خدا
نام رمان: جوهر نبرد
نام نویسنده:آتش.م
ژانر: #اساطیری #فانتزی #عاشقانه
خلاصه:
کسی که ناخواسته وارد جهانی دیگر می‌‌شود. وارد دنیایی شگرف، او به دنبال راهی برای نجات خود شروع به گشتن می‌کند و ناگهان خود را میان یک جنگ می‌بیند، جنگی میان موجودات افسانه‌ای و با حقایقی رو به رو می‌شود که زندگی‌اش را زیر و رو می‌کنند و این داستان اوست، داستان عاشقی‌اش، نبرد‌هایش، افکارش، دوستانش و دشمنانش.
ناظر شما
^~SARA~^
منتظر ایجاد گفتوگو باشید.
لطفا من رو هم در گفتوگو اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، Karkiz و Asal_Zinati

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
به نام ایزد توانا
سلام و درود
درخاست ناظر دارم
نام رمان:نامعلوم
نام نویسنده:عسل کیانی
ژانر:عاشقانه.ترسناک.معمایی.
خلاصه:پسری کنجکاو شیطون طی کنجکاوی هایش به یک خونه قدیمی که تا به حال ان را ندیده بر میخورد و در ان خانه اتفاق هایی برایش میوفتد
بعد از ان.خواب های عجیب و غریب از یک زن میبیند که این خواب ها هر شب مشابح به همند هر چقدر به دکتر و دارو های مختلف مراجع میکند خواب ها از بین نمیروند
بعد از چندین سال در دانشگاه فردی را میبیند که.....................پایان خوش
ناظر شما
Mahla_Bagheri
منتظر ایجاد گفتوگو باشید
من رو هم در گفتوگو اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، Karkiz، Mahla_Bagheri و 2 نفر دیگر

dr nafas

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/12/20
ارسال ها
2
امتیاز واکنش
11
امتیاز
73
سن
22
زمان حضور
10 ساعت 49 دقیقه
به نام خدا
نام رمان:آرزوی کره

ژانر:طنز ،کلکلی،عاشقانه

خلاصه:ترنم یه دختر ایرانی که از بچگیش عاشق کره جنوبی هستش و تمام تلاششو میکنه تا بتونه بره دانشگاه سئول وطرف دیگه ماجرا یه پسر کره ای هستش که دنبال دختر مرموز خواب های یکسالشه وحالا بازی سرنوشت این دوتا بهم پیوند زده
ناظر پیشنهادی : به انتخاب مدیر


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Narín✿، Karkiz، Amerətāt و یک کاربر دیگر

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
به نام خدا
نام رمان:آرزوی کره

ژانر:طنز ،کلکلی،عاشقانه

خلاصه:ترنم یه دختر ایرانی که از بچگیش عاشق کره جنوبی هستش و تمام تلاششو میکنه تا بتونه بره دانشگاه سئول وطرف دیگه ماجرا یه پسر کره ای هستش که دنبال دختر مرموز خواب های یکسالشه وحالا بازی سرنوشت این دوتا بهم پیوند زده
ناظر پیشنهادی : به انتخاب مدیر
ناظر شما
Narín✿
منتظر ایجاد گفتوگو باشید
من رو هم اد کنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، Mahla_Bagheri و Karkiz

parima

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
2/12/20
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
2
امتیاز
73
سن
16
زمان حضور
10 ساعت 58 دقیقه
سلام درخواست تعیین ناظر دارم
ملکه (دوران حکومت)

نویسنده:nazanin

ژانر:عاشقانه،جنایی،مافیایی،اجتماعی

خلاصه:

نامم را از همان کودکی ملکه گذاشتند تا به حکومت و بزرگی عادت کنم ، شاید از قبل خبر داشتند روزی نام ملکه لرزه به انـ*ـدام خیلی ها خواهد انداخت، شاید می دانستند ملکه قرار است حکومت کند و زیر دستانش گوش دشمنانش را پر کنند از موفقیت هایش شاید.........
هیچ وقت نفهمیدم چرا نامم را ملکه انتخاب کردند !!!
اما می دانم من به جایگاهی که متناسب نامم بود رسیدم ، من ملکه شدم ، اما با همه ی ملکه ها فرق داشتم!!
چون من نه شاهدخت بودم که ملکه شدم نه زن شاه شدم ، اصلا مگر دیگر شاه هم داریم؟
من به تنهایی تاج بر سرم گذاشتم و به تنهایی ملکه شدم ، اما.........
چه کسی خواهد فهمید ملکه ها هم قلب دارند؟چه کسی درک میکند گذشته ی تاریک ملکه را؟
چه کسی حفاظ سنگی قلب ملکه را میشکند ؟ چه کسی استحقاق عشق ملکه را دارد؟



__________________________________ملکه___________________________________________________




ملکه ی داستان ما ، یک شعار داره : من بی رحم نیستم ، فقط دارم درسی رو که از زندگیم یاد گرفتم ، پس میدم!
اون یه آینده ای ساخته که گذشته اش جلوش رو به سجده رفته و سر خم کرده.
ملکه ی ما زجر کشیده ، خیلی خیلی هم عذاب و زجر کشیده!!
اما رو پاش مونده و ملکه رو ساخته ، یه ملکه تنها و مغرور !
اما.....
ممکنه یکی پیدا بشه که ملکه رو بشناسه ؟ اون کس کیه؟
ممکنه آق پسر داستان ما که خیلی هم جسور و پر دل و جرعته بتونه قلب سنگیه ملکه رو نرم کنه؟ ممکنه بتونه ملکه رو درک کنه؟ ممکنه عاشق بشه؟ عاشق ملکه خانم داستان ما ؟
امیر یه پسر بیست و سه ساله است ، ولی وقتی آوازه ی باند ملکه به گوشش میخوره جذبش میشه ، ملکه ای که اونقدر ابهت داره که بعضی ها از به زبون آوردن اسمش میترسند !!


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati و Mahla_Bagheri

*~sarina~*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/11/20
ارسال ها
1,115
امتیاز واکنش
21,507
امتیاز
418
سن
20
محل سکونت
~شهر فراموشی~
زمان حضور
55 روز 20 ساعت 30 دقیقه
اسم رمان:آتش بس
نویسنده:Baran67
ناظر درخواستی:Narin_F
خلاصه رمان:یه اشتباه کوچیک و یا شایدم یه بی دقتی!باعث شد که تاوانشو پس بده.
حالا چ خوب!چ بد،همه چی از اونجا شروع شد که جمره تصمیم گرفت برگرده ایران و بعد سال ها پدرشو ببینه اما غافل از اینکه چه چیزایی در انتظارشه!و ای کاش هیچوقت پدرشو پیدا نمیکرد...


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: parima، Asal_Zinati، LIDA_M و 3 نفر دیگر

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
سلام درخواست تعیین ناظر دارم
ملکه (دوران حکومت)

نویسنده:nazanin

ژانر:عاشقانه،جنایی،مافیایی،اجتماعی

خلاصه:

نامم را از همان کودکی ملکه گذاشتند تا به حکومت و بزرگی عادت کنم ، شاید از قبل خبر داشتند روزی نام ملکه لرزه به انـ*ـدام خیلی ها خواهد انداخت، شاید می دانستند ملکه قرار است حکومت کند و زیر دستانش گوش دشمنانش را پر کنند از موفقیت هایش شاید.........
هیچ وقت نفهمیدم چرا نامم را ملکه انتخاب کردند !!!
اما می دانم من به جایگاهی که متناسب نامم بود رسیدم ، من ملکه شدم ، اما با همه ی ملکه ها فرق داشتم!!
چون من نه شاهدخت بودم که ملکه شدم نه زن شاه شدم ، اصلا مگر دیگر شاه هم داریم؟
من به تنهایی تاج بر سرم گذاشتم و به تنهایی ملکه شدم ، اما.........
چه کسی خواهد فهمید ملکه ها هم قلب دارند؟چه کسی درک میکند گذشته ی تاریک ملکه را؟
چه کسی حفاظ سنگی قلب ملکه را میشکند ؟ چه کسی استحقاق عشق ملکه را دارد؟



__________________________________ملکه___________________________________________________




ملکه ی داستان ما ، یک شعار داره : من بی رحم نیستم ، فقط دارم درسی رو که از زندگیم یاد گرفتم ، پس میدم!
اون یه آینده ای ساخته که گذشته اش جلوش رو به سجده رفته و سر خم کرده.
ملکه ی ما زجر کشیده ، خیلی خیلی هم عذاب و زجر کشیده!!
اما رو پاش مونده و ملکه رو ساخته ، یه ملکه تنها و مغرور !
اما.....
ممکنه یکی پیدا بشه که ملکه رو بشناسه ؟ اون کس کیه؟
ممکنه آق پسر داستان ما که خیلی هم جسور و پر دل و جرعته بتونه قلب سنگیه ملکه رو نرم کنه؟ ممکنه بتونه ملکه رو درک کنه؟ ممکنه عاشق بشه؟ عاشق ملکه خانم داستان ما ؟
امیر یه پسر بیست و سه ساله است ، ولی وقتی آوازه ی باند ملکه به گوشش میخوره جذبش میشه ، ملکه ای که اونقدر ابهت داره که بعضی ها از به زبون آوردن اسمش میترسند !!
ناظر شما
Mahla_Bagheri
منتظر ایجاد گفتوگو باشید
من رو هم اد کنید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، Mahla_Bagheri و *~sarina~*

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
اسم رمان:آتش بس
نویسنده:Baran67
ناظر درخواستی:Narin_F
خلاصه رمان:یه اشتباه کوچیک و یا شایدم یه بی دقتی!باعث شد که تاوانشو پس بده.
حالا چ خوب!چ بد،همه چی از اونجا شروع شد که جمره تصمیم گرفت برگرده ایران و بعد سال ها پدرشو ببینه اما غافل از اینکه چه چیزایی در انتظارشه!و ای کاش هیچوقت پدرشو پیدا نمیکرد...
با ناظر درخواستی شما موافقت میشود
Narín✿
من رو هم اد کنید


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • قهقهه
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M، Mahla_Bagheri، *~sarina~* و یک کاربر دیگر

...Hilda...

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/11/20
ارسال ها
46
امتیاز واکنش
782
امتیاز
203
سن
21
زمان حضور
1 روز 9 ساعت 17 دقیقه
نام رمان: آینده نامعلوم آنیسا

ژانر: ماجراجویی،پلیسی،جنایی،عاشقانه

خلاصه: آنیسا دختر رئیس بزرگترین باند قاچاق در ایران هست.زمانی که پدر و مادرش باهم ازدواج میکنن مادرش از شغل اصلی خبر نداره و بعد از ۱۵ سال زندگی مشترک و ۳ تا فرزند اونا رو دشمن های پدر آنیسا گروگان میگیره و مادر آنیسا میفهمه.در اون گروگان گیری آنیسا آسیب میبینه و برای چند ماه به کما میره.در طی این چند ماه پدر و مادر آنیسا تصمیمی برای زندگی اون میگیرن.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Mahla_Bagheri و Amerətāt
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا