خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و نهم

محدثه بازویش را ماساژ می دهد و می گوید:
- برو قصه عاشقانه‌ات رو برای علی تعریف کن.
سپس هر دو ریز ریز می‌خندند و محیا می‌گوید:
- بشکنه دستش، هنوز بدنم درد میکنه.
محدثه با دلسوزی می‌گوید:
-میگذره محیا، به خدا توکل کن.
سپس برای عوض کردن جو حاکم می‌گوید:
- اول باید بفهمیم خانم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~Kimia Varesi~، Fatemeh14، Meysa و 14 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی

انگار که تمام اتفاقات و طوفان به پا شده را فراموش کرده بود و عمق غصه سهراب و ثریا را درک نمی‌کرد.
فاطمه که دور از جونش انگار سیبی که از وسط نصف کرده باشن کپ برابر اصل عزیز جون خدا بیامرز هست.
لبانش را جمع می کند و ادامه می دهد:
- حیف که اخلاق و شعور نداره.
محدثه خاک بر سری نثارش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~Kimia Varesi~، Fatemeh14، Meysa و 15 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و یک

دستانش را بالا آورد و کشیده محکمی به صورتش زد که محیا ناباور دستش را روی صورتش گذاشت و هین بلندی کشید.
فاطمه اما مانند اسب افسار گسیخته ای شده بود که رام کردنش به این آسودگی ها نبود. دستان محیا را به زور گرفت و درون قابلمه گذاشت.
دستانش به خاطر مایع شوینده ها و جرم گیر می‌سوخت و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، ~Kimia Varesi~ و 6 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و دو

با پشیمانی و گریه و التماس دست به پای ثریا انداخت و گفت:
- مامان، توروخدا غلط کردم. به خدا فقط می‌خواستم تمیز بشه. به قرآن نمی‌دونم چه جور این جوری شده.
فاطمه قسم می‌خورد و اشک می‌ریخت و التماس می‌کرد و ثریا خودش را نفرین می‌کرد که نتوانسته بود بچه هایش را درست تربیت کند.
پایش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • گریه‌
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 7 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و سه

دلش شکست، عادت نداشت که حاج بابایش خانه بیاید و او را نبوسد و او کتش را نگیرد. عادت به کم محلی و ناراحتی حاج بابایش نداشت. خواست دوباره پیش قدم شود که با اشاره ثریا حرکتی نکرد.
محدثه به کمک ثریا به دنبالش به آشپزخانه رفت و به دنبال خود محیا را نیز برد. هر بار که ثریا خواست حرفی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 6 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و چهار

چیزی نگفت و ساکت گوشه ای نشست. ثریا که انگار از عکس العمل سهراب می‌ترسید اما حالا با این خونسردی سهراب خودش هم آرام شده بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 6 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و پنج

برای خالی کردن عقده سی و هشت ساله‌اش باید از راهی به او ضربه می‌زد که نقطه ضعفش بود. کمی به سوال های پیش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 6 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و شش

- به این قیمت هیچی نگم که هر روز با چشمای خودم شاهد خوشبختیشون باشم که اگه شما اجازه داده بودین الان مال من بود؟
هق هق اش اوج گرفته بود و نفس هایش به شماره افتاده بود. ثریا دست پاچه لیوان آبی را به زور خوردش داد. حالا دیگر محسن و علی هم توجهشان به این سمت جلب شده بود. برای محسنی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تعجب
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 7 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و هفت

بلند شد و روبه روی سر افکنده سهراب ایستاد و با خشم غرید:
- منو دادی به یه آدمی که حتی هنوزم نمی‌تونه دست راستش رو از چپش تشخیص بده. من یه عمر حسرت خوردم. حسرت نگاه های تو و مامان، حسرت عشق فرید و محدثه، حسرت دانشگاه رفتن محیا، حسرت نوازش ها و محبت هات به محیا. من همه اینارو به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 4 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت سی و هشت

ته دلش هنوز هم ناراضی بود از این وصلت و فقط از ترس حرف مردم می‌خواست هر چه زودتر این رابـ*ـطه شکل رسمی به خود بگیرد. با ورودشان به تالار ثریا اسفند به دست به استقبالشان رفت و صدای دست و کل تالار را فرا گرفت. سهراب روی سرشان پول می‌ریخت و غرق در غرور بود. با صدای عاقد که خطبه عقد را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NAZI_KH، زهرا.م، S.salehi و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا