خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت نوزدهم

سهراب و ثریا با خوشحالی بچه ها را بـ*ـغل می کنند و می بـ*ـو*سند.
محیا به سمت آشپزخانه روانه شد تا برای بچه ها شربت و خوراکی بیاورد.
تنگ حاوی شربت خوشرنگ و همیشه آماده فیمتو را از یخچال بیرون آورد؛ و لیوان هارا پر کرد وبه همراه ظرف میوه به پذیرایی برگشت. با نگاه کردن به ساعت مغزش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 32 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیستم

از خانه بیرون رفت. تا به سر کوچه برسد تیکه ها و نگاه های همسايه هارا نوش جان کرد و درجواب سوال خانم سعیدی همسایه سر کوچه که می پرسید: عروسی دعوتی؟
گفت:
- بله و سریع صحنه را ترک کرد.
خود را به ماشین فرهاد رساند و باز هم در زیر ذره بین نگاه ها سوار شد و نفس عمیقی کشید.
فرهاد سرش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 33 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و یکم

- هر چیزی می‌خوای بگی بگو، از چی می‌ترسی؟
انگشت هایش را در هم قلاب کرد و با دودلی گفت:
- می‌ترسم ناراحت بشی.
فرهاد در صندلی اش جابه‌جا شد و کاملاً به سمت محیا چرخید، با مهربانی ظاهری‌اش گفت:
- اگه چیزی بهم نگی بیشتر ناراحت میشم؛ حالا بهم بگو چی شده؟
بالاخره دلش را به دریا زد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 33 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و دوم

نگاهی به پای محیا می‌کند که با حرص سعی در فشار دادن پای او دارد تا بلکه از حرصش کاسته شود؛ بی چون و چرا پایش از زیر پاشنه صندل محیا بیرون می‌کشد و محیا یکه ای می‌خورد از رفتار جسورانه او؛ سپس چشم هایش را ریز می‌کند و دستی در موهایش مجعد مشکی اش می‌کشد و با جسارت ذاتی‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 32 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و سوم

محدثه هوف بلندی می‌کشد و خیلی آرام بدون آن که افراد حاضر در جمع که او را زیر ذره بین گرفته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 30 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و چهارم

فاطمه خوشحال از وضعیت موجود سعی در آرام کردن ثریا داشت. محدثه اما زخم های محیا را پانسمان می کرد.
علی برای بار هزارم به سمت محیا حمله ور شد که فرید و محسن جلوی او را گرفتند.
با صدای آیفن فرید به سمت آیفن رفت و گفت:
- خانم سعیدیه!
ثریا با بی حالی از گریه و زجه زدن گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MaRjAn، زهرا.م، Aseman15 و 28 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و پنجم

انگار که این دختر خجالت و شرم و حیا را کنار گذاشته بود و از وضعیت پیش آمده راضی بود. تنها چیزی که آزارش می‌داد قضاوت نا درست خرچنگ های خانواده بود. دلش فرار می‌خواست، از دست فاطمه، علی، مادرش، حتی حاج بابایش!
- پس به خاطر من قیدش رو بزن.
فاطمه مداخله می کند و می گوید:
- قدیما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄، MaRjAn، زهرا.م و 29 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و ششم
***
سهراب با شماره ای که ثریا از گوشی محیا برداشته بودو تماسی کوتاه با فرهاد؛ قرار ملاقاتی با او گذاشته بود. با پرس و جو از عوامل بازار توانسته بود حجره، به قول سهراب، فرهاد را پیدا کند.
نگاهی به تابلو سر در حجره انداخت:
- بازرگانی فرهاد فرهمند، بسم الله ی زیر لـ*ـب گفت و وارد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • گریه‌
Reactions: ᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄، MaRjAn، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و هفتم

در خیالات خود غرق بود و مدام به این موضوع فکر می کرد که آیا واقعا فرهاد سر قولش می ماند و به خاستگاری او خواهد آمد و یا به قول فاطمه به خاطر بی آبرویی اش اورا به اولین خاستگار داده و خواسته و نخواسته باید بسوزد به پای سرنوشتی که خودش آن را رقم نزده. این بار اشک هایش با شدت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Fatemeh14، MaRjAn، زهرا.م و 12 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت بیست و هشتم

- سخت تر از همه اینا اینه که در حسرت یه محبت کوچیک از طرف بابات باشی و سخت تر از همه اینه که تورو از همه چیز به اسم دختر بودن و آبرو و دین و خدا و پیغمبر و محافظت کردن محروم کنند؛ اما به خواهر خودت همه اونا رو بدن.
محدثه در جایش کمی جابه‌جا می شود و نفس عمیقی می کشد و ادامه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatemeh14، MaRjAn، زهرا.م و 12 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا