خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القلم

پارت نهم

این حرف از گوش های حاج بابا دور نماند. محدثه کنار گوش محیا آرام گفت:
- خوب در رفتی ها! حتما یه صدقه کنار بزار که امشب این اتفاق افتاد و فاطمه نتونست چیزی بگه.
ثریا نیز حرف های محدثه را تایید کرد و محیا که می‌خواست از فرصت پیش آمده نهایت اسفاده را ببرد رو به مادرش گفت:
- مامان مگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: P.E.G.A.H، ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn و 37 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القلم

پارت دهم

سهراب سرش تکان داد و گفت:
- خداروشکر همون موقع پای امیر خسرو و خانوادش به کل از خونه و زندگی ما قطع شد.
ثریا حرفش را تصدیق می کند و سپس ادامه می دهد:
- حالا شما این دفعه رو بزرگواری کن و کوتاه بیا و این سرمایه رو به محسن بده؛ اما به شرطی که خودتم باهاش شریک بشی تا حواسش رو جمع کنه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: P.E.G.A.H، ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn و 36 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت یازدهم

ثریا وضو گرفت و به سالن برگشت و جانماز و قرآن را برداشت و به اتاق محیا رفت. در اتاق را آرام باز کرد و با دیدن وضعیت خواب محیا کفری شد و هزار و یک بد و بیراه نثارش کرد.
محیا سرش را بین دو بالشتش پرس کرده بود و پاهایش از تختش آویزان بود و اسپیکر اتاقش روشن و صدای گرم و مملو از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 33 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت دوازدهم

- صبحونه ات رو بخور بعدم برو زود آماده شو. فقط لباس مناسب بپوش و آرایش‌هم نکن، موهات رو هم بیرون نریز. چادرت رو هم بردار. بابات به حمید سپرده بیاد دنبالت ببرتت حرم؛ گویا قول داده بودی کارای خیریه رو انجام بدی؟
سپس دوباره اضافه کرد:
- بهش گفتم بزاره حالت یکم بهتر بشه اما گفت، دختر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، ᭄⌬෴ثــنا قاسـمی෴⌬᭄، MaRjAn و 37 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القلم

پارت سیزدهم

باصدای زنگ آیفون داد زد مامان من رفتم.
در را باز کرد و با دیدن حمید با آن پیراهن یقه آخوندی سبز تیره و شلوار کتان مشکی که سر به زیر کنار ماشین ایستاده بود؛ لبخند مسخره ای زد و گفت:
- سلام آقا حمید، خوب هستید پسر عمه جان؟
حمید با شنیدن صدای محیا کمی خود را جمع و جور کرد در همان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 34 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القلم

پارت چهاردهم

کنارخانم ها روی زمین نشست. محجوب سرش را زیر انداخت و سراپا گوش شد. اگر ثریا اینجا بود و این رفتار خانومانه دخترش را می‌دید در دل هزار بار قربان صدقه اش می‌رفت.
سهراب شروع به صحبت کردن کرد:
- اینم از دخترم محیا که قراره امور خیریه زنان و دختران بی سرپرست رو بر عهده بگیره.
همه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 35 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت پانزدهم

به سمت حرم پا تند کرد.
هر قدم که نزدیک حرم می شد قطره های مروارید هایش بیشتر می شد و سیب گلویش بزرگ تر!
کفش هایش را درآورد و باخوشرویی تحویل کفش دار داد و شماره مربوطه را دریافت کرد.
تقریبا همه جا ها پر شده بود و امام جماعت داشت تکبیره الحرام می گفت. با هر جان کندنی که بود؛ یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 33 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت شانزدهم

حمید با دیدن محیا که به سمت دیگر خیابان می‌رود برایش بوق زد و اورا صدا کرد اما ای دل غافل !
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 34 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم

پارت هفدهم

چادرش را از سرش کند و لبه ی حوض نشست و به حرف های فرهاد فکر کرد. واقعا چرا آن موقع به نامحرم بودنش فکر نکرده بود؟ شایدم فکر بود و بازهم این شیطان بود که او را وسوسه‌کرده‌بود و او هم پذیرفته بود. با یادآوری نگاه فرید یک دنیا غم روی دلش تلنبار شد و به فکر آبروی رفته اش بود که با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 33 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,391
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 2 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القلم

پارت هجدهم

- خدایا من شرمنده ام! من روسیاهم، نمی‌دونم کجای تربیتم اشتباه بوده که این بچه ابنجوری شده. خدا تو خودت شاهدی هیچی براش کم نزاشتم، توی فشار و سختی نزاشتمش بهش چیزی رو تحمیل نکردم. خدا یا خودت اونو به راه راست هدایت کن، نزار آیندش خراب بشه.
اولین قطره اشک از چشمش چکید روی پیراهن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خرچنگ | *Z.A.H.R.A* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، MaRjAn، زهرا.م و 31 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا