- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپهر
یکی خوابوندم تو دهنش که صدای سرفهاش همه جارو برداشت. چونش رو توی دستم گرفتم و گفتم:
- گوش کن مهتا بگو اسکندرو از کجا میشناسی؟
انقد زده بودمش که کل صورتش زخم شده بود. خون خشک از لای لـ*ـبش ریخته بود.
با حالت بیحالی نالید:
- اسکندر ولت نمیکنه....تو مادره بچ...شو شکنجه دادی!
بیهوش شد. الان چی گفت؟ مادره بچش؟ امکان نداره مهتا...
یکی خوابوندم تو دهنش که صدای سرفهاش همه جارو برداشت. چونش رو توی دستم گرفتم و گفتم:
- گوش کن مهتا بگو اسکندرو از کجا میشناسی؟
انقد زده بودمش که کل صورتش زخم شده بود. خون خشک از لای لـ*ـبش ریخته بود.
با حالت بیحالی نالید:
- اسکندر ولت نمیکنه....تو مادره بچ...شو شکنجه دادی!
بیهوش شد. الان چی گفت؟ مادره بچش؟ امکان نداره مهتا...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com