خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناخدای قلب
پارت نوزدهم
- ماهان با من ازدواج می‌کنی؟
برای چند لحظه تو شوک بودم. آخه قراره ازدواجمون گذاشته شده بود و الان سلیم جلوی همه از من خاستگاری کرد!
اشک توی چشمام جمع شد و خودمُ توی حصار دستاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، mahan.fatemeh87، MaRjAn و 15 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناخدای قلب
پارت بیستم
بابا با چهره عصبی به هممون نگاه می‌کرد که نگاهش روی من ثابت موند. نمی‌دونم چرا؛ اما ازش نترسیدم و همینجوری بهش نگاه می‌کردم. با چشمای سبز به خون نشستش بهم حمله کرد که سلیم مانع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: mahan.fatemeh87، ✧آیناز عقیلی✧، MaRjAn و 15 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناخدای قلب
پارت بیستو دومم
بعد رفتن بابا ۴ نفری رفتیم تو اتاق من. انگار یه چیزی بهم می‌گفت که حرفشُ جدی بگیرم. آخه الان موقع اومدن بود؟ خدایا شکرت؛ ولی یه بار بذار یه روزم با خوشحالی تموم بشه.
صدای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، MaRjAn، زهرا.م و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناخدای قلب
پارت ببستو سوم
ماهان
امروز همه چیو تموم می‌کنم. مهم نیست من به عشقم نرسم. اگه قرار باشه بخاطر من جون همشون تو خطر بیوفته همون بهتر که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: mahan.fatemeh87، ✧آیناز عقیلی✧، MaRjAn و 13 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپهر
امروز روزه نامزدی ۴ نفرمون بود. خوشحال بودم، چون قرار بود به ناخدای قلبم رسیده بودم. چشمای دریاییش حتی یه لحظه از جلوی چشمام دور نمیشن. حتی الان که چند ساعته باهاش حرف نزدم دلم براش تنگ شده.
با سلیم اومدیم آرایشگاه. کارمون تقریبا تموم شده بود. سلیمم از اینکه داره با ماهان ازدواج می‌کنه خیلی خوشحاله. سنش کمه؛ اما عشقش بزرگه.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • گریه‌
  • عالی
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، MaRjAn، زهرا.م و 9 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلیم
همه منو سپهر پشت اتاق عمل وایساده بودیم. هر دو کلافه بودیم.
وقتی به آرایشگاه رسیدیم و دخترارو دیدیم انگار یه تیکه از وجودمونو اونجوری دیدیم.
آیدا بهوش بود؛ اما ماهان نه! ماهان خبلی بیشتر از آیدا آسیب دیده بود و مطمئنم کاره پدرشه!
دره اتاق عمل باز شد و دکترا اومدن بیرون. سریع رفتیم پیششون.
- دکتر حالشون چطوره؟
دکتر نگاهی به ما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، mahan.fatemeh87، MaRjAn و 8 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپهر
یه حس بدی داشتم. نمی‌دونستم منبعش از چیه؛ اما اونقدر قوی بود که داشت دیوونم می‌کرد.
- سپهر من حس بدی دارم!
بهش خیره شدم، پس اونم مثله من بود؛ اما چی قراره بشه که انقدر کلافه‌ایم؟
یهو صدای جیغ یه پرستار از اتاقی که آیدا بود اومد. همزمان جیغی از اتاق ماهانم اومد.
هر دو از روی صندلی بلند شدیم. من به طرف اتاق آیدا و سلیمم اتاق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: mahan.fatemeh87، ✧آیناز عقیلی✧، MaRjAn و 7 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
خاله رنگ و روش شبیه گچ شد!
این پسره دیگه کیه؟ خاله یه نگاه به من کرد و سریع رفت طرف پسره!
سلیم نگاهی بهم کرد و مجبورم کرد که بلند شم.
رفتیم سمتشون صداشونو شنیدم.
- تو اینجا چه غلطی می‌کنی؟ سپهر بفهمه هممون بدبخت میشیم!
- مامان می‌فهمی داری چی میگی؟ آیدا زنه منه! اسمش تو شناسناممه اونوقت شما دوباره اونو با سپهر عقد کردین؟
انگار به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، mahan.fatemeh87، MaRjAn و 5 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چون ماهان خانوم می‌دونست امروز قراره کشته بشه. بهتون نگفت که نجاتش ندین.
خدایل این مردک دیگه بلای جونه این دختر شده. خودم اینبار خفش می‌کنم.
- درضمن سلیم خان ازدواج شما هم واقعی نبود. اینو خودم شنیدم چون پدره ماهان خانوم با یکی از افرادش جونه شمارو تهدید کرد و ماهان خانومم مجبور شد از من کمک بخواد. می‌خواست بهتون بگه ازتون متنفره که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، mahan.fatemeh87، MaRjAn و 7 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- آیان اینجا چیکار می‌کنی؟ می‌دونی اگه سپهر بفهمه شر به پا میشه؟
اومد کنارم نشست. دستمُ توی دستش گرفت و گفت:
- سپهر همه چیو می‌دونه!
ناباورانه بهش خیره شدم! یعنی چی می‌دونه؟ کی بهش گفته؟ چجوری فهمیده؟
- چی داری میگی آیان؟ چجوری فهمیده؟
قضیه رو برام تعریف کرد! خدایه من! خداروشکر باهاش ازدواج کردم وگرنه نمی‌تونستم به هدفم برسم!
در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ناخدای قلب | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: ✧آیناز عقیلی✧، mahan.fatemeh87، MaRjAn و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا