خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بعضی وقت‌ها آدم به لـ*ـب پرت‌گاه میشه، جایی که لبخند براش عذابه؛ اما باید اون عذاب رو تحمل کنه. اون‌قدر که اون عذاب تکرار بشه تا جزء عادت‌ها بشه. خنده و سرزندگی برای محافظت از آدمه، وقتی ببینن شادی و سرزنده به خودشون اجازه نمیدن ترحمی برات صورت بگیره. ترحم به‌نظرم چربیه رو گازه که باید با اسید شستش و این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید لازم بود مثل چندین سال گذشته تظاهر کنم به خنده، بلکه بشه عادت روزانم؛ اما همون حین، مهیار از جا برخاست و با همون نخ سیگار به‌طرف تراس‌گاردن رفت، ناخودآگاه جام رو، رو سکوی بلند آشپزخونه رها کردم و آروم به‌دنبالش رفتم، قدم‌ به قدم، تا وقتی که به در رسید و اول مهیار و بعد من وارد اون فضای باز شدیم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای برخورد شاخ و برگ‌ها به شیشه‌ی اتاقم، کم‌کم چشم‌هام باز شد و بعد نور به چشم‌هام تابید و باعث شد کمی چشم‌هام جمع بشه. کشی به بدنم دادم و بعد از خمیازه کشیدن از رو تـ*ـخت دونفره‌ی وسط اتاقم بلند شدم. کمی که گوش‌ها رو تیز کردم، فهمیدم بچه‌ها هستن. اوه! این‌ها کار و زندگی نداشتن که هر روز این‌جا پلاس بودن؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تانیا در حالی که لـ*ـب‌هاش به خنده باز بود گفت:
- دنبال نامه‌ی عاشقانه می‌گردی؟
اون‌قدر فکرن درگیر معنی کارش بود که ناخودآگاه گوش‌هام رو قفل کرده بودم از هر گونه شنیدن شرهای مزخرف! ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهتر بود کمی با تانیا حرف می‌زدم، اون رشتش روانشناسی بود و قطعاً راه‌کارهایی برام داشت.
سخت پرسیدم:
- تانیا، به‌نظرت دلیل کار آریامهر چی می‌تونه باشه؟
ویژ‌ویژ اون دست‌گاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
هدف! حرف‌ها نهفته بود در این کلمه.
هدفم رو نمی‌دونستم؛ فقط می‌خواستم خودم رو، ظاهرم رو درست کنم تا یکی مثل عمه مستانه رو روش رو کن کنم!
گفتم:
- هدف؟ نه. من هدفی ندارم! یک‌روزی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
از یادم رفته بود که مهیار دیشب مسـت بود و چیزی یادش نمی‌اومد. لبخند مصنوعی زدم و ازش فاصله گرفتم و گفتم:
- هیچی‌؛ ولش کن‌.
نگاهی به ماشینم انداختم که خاک گرفته بودش، با چهره‌ای در هم‌...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خانوم‌ها رو تو گالری می‌چرخونی، هر کاری رو هم پسند کردن کدش رو برمی‌داری که پست کنی منزلشون.
دختره نگاهی بدی به من و تانی انداخت و "چشمی" گفت. از طرز نگاهش بدم اومد! دوست داشتم چشم‌هاش رو از کاسه در بیارم؛ دختره‌ی نسناس!...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
گندم‌زاری زیبا و آسمونی آبی، اون وسط، دختری از پشت به خورشید خیره شده بود و دستش به کلاهش بود‌. تضاد قشنگی بین مزرعه و آسمون بود!
- قشنگه‌.
نگاهی به کدش انداخت و رو به دختره که پشت ما بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
با باز شدن در و اون چراغ‌های خاموش قلبم باعث شد بی‌قرار به سـ*ـینم بکوبه. دیگه نمی‌تونستم اتفاق بدی رو تحمل کنم! هر سه آروم، با کفش وارد سالن شدیم که یک‌هو چراغ‌ها روشن شد و صدای جیغ و دست‌ها بلند شد و در انتها اون برف شادی تو صورتم پاشیده شد!
ترسیده عقب رفتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P رمان تیکاف | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا