- عضویت
- 21/9/20
- ارسال ها
- 807
- امتیاز واکنش
- 18,051
- امتیاز
- 303
- سن
- 22
- محل سکونت
- حصار بازوان اژدر
- زمان حضور
- 63 روز 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
المقاله الثامنه عشر
دریغا دیدهٔ ره بین نداری
بغفلت عمر شیرین میگذاری
بسر بردی بغفلت روزگاری
مگر در گور خواهی کرد کاری
الا ای حرص در کارت کشیده
چو شد قد الف وارت خمیده
اگر طاعت کنی اکنون نه زانست
که میترسی که مرگت ناگهانست
بسی شادی بکردی کام راندی
کنون چون پیر گشتی بازماندی
ز دارو کردنت ای پیر تا کی
بمی باید شدن تدبیر تاکی
نشد یک ذره کم ای پیر آزت
نکردستند گوی از شیر بازت
کنون زشتست حرص از مردم پیر
گنه خود چون بود با موی چوی شیر
چو مویت شیر شد ای پیرخیره
مکن آلوده شیرت را بشیره
بکف در آتشین داری نواله
که در پیری بکف داری پیاله
چو میشویی بآب تلخ تن را
بشوی از اشگ شور خود کفن را
مکن روباه بازی و بیارام
که پیه گرگ در مالیدت ایام
منبع: گنجور
اسرارنامه عطار نیشابوری
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com