- عضویت
- 21/9/20
- ارسال ها
- 807
- امتیاز واکنش
- 18,051
- امتیاز
- 303
- سن
- 22
- محل سکونت
- حصار بازوان اژدر
- زمان حضور
- 63 روز 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
الحکایه و التمثیل
حکیم هند سوی شهر چین شد
بقصر شاه ترکستان زمین شد
شهی میدید طوطی هم نشینش
قفس کرده ز سختی آهنینش
چو طوطی دید هندو را برابر
زفان بگشاد طوطی هم چو شکر
که از بهر خدا ای کار پرداز
اگر روزی بهندستان رسی باز
سلام من بیارانم رسانی
جوابی بازآری گر توانی
بدیشان گوی آن مهجور مانده
ز چشم هم نشینان دور مانده
بزندان و قفس چون سوگواری
نه هم دردی مرا نه غم گساری
چه سازد تا رسد نزد شما باز
چه تدبیرست گفتم با شما راز
حکیم آخر چو با هندوستان شد
بر آن طوطیان دلستان شد
هزاران طوطی دل زنده میدید
بگرد شاخها پرنده میدید
گرفته هر یکی شکر بمنقار
همه در کار و فارغ از همه کار
فلک سر سبز عکس پر ایشان
مگس گشته همای از فرایشان
حکیم هند آن اسرار برگفت
غم آن طوطی غمخوار بر گفت
چو بشنودند پاسخ نیک بختان
در افتادند یک سر از درختان
چنان از شاخ افتادند بر خاک
که گفتی جان برآمد جمله را پاک
ز حال مرگ ایشان مرد هشیار
عجب ماند و پشیمان شد ز گفتار
بآخر سوی چین چون باز افتاد
سوی آن طوطی آمد راز بگشاد
منبع: گنجور
اسرارنامه عطار نیشابوری
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com