خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان رو برای چی دنبال می‌کنین؟ نظرتون درباره رمان؟

  • قلم

  • ایده

  • شخصیت

  • عالی

  • بد نیست

  • افتضاحه


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندی تلخ بر روی صورتش نشست و مهدی با تعجب او خیره شد.
-نیوشا... .
-چیزی نیست.
با صدایش که می‌لرزید جوابش را داد و منتظر ماند تا خانم اسکندری وارد شود....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از چند لحظه، ریحانه با لبخندی خبیثانه به سمت نیوشا و مهدی حرکت کرد و وقتی به آن‌ها رسید، روبه‌رویشان ایستاد و دستِ کوچکش را به طرف‌شان گرفت. نگاهی را به چهره‌ی متعجب و کنجکاوِ نیوشا انداخت و شادمان گفت:
-خانم اسکندری اجازه داد بریم حیاط....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن دو دختر که گیسوان بلندشان در هوا به رقص در آمده بود و زیبایی بیش از حد آن دو چشم هرکسی را می‌گرفت؛ لبخندی زد.
صدای پر ناز و آرام کیانا در گوشش زنگ خورد.
-چطوری نیو؟!
به سمتش رفت و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش را در دستِ کوچک و یخ‌ زده‌ی نیوشا قفل کرد و خنده از روی لبانش پاک شد. نگرانی در نگاهش جولان داد و صدایش کمی لرزان شد.
-نیو؟ چی شده؟ چرا انقدر دستات یخه؟
نیوشا نگاهش را از چشم‌های مهربان و نگرانِ کیانا دزدید مبادا چشم در چشمش بدوزد و دروغ بگوید. کیانا با اینکه تنها دو سال از او بزرگتر بود اما درکش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
ل**ب‌هایش لرزید و توانِ سخن گفتن را از دست داد. به طرف پشت بر روی زمین سقوط کرد و حدقه‌ی چشمانش از اشک را لبریز شد. او هم کودک بود دگر، مخصوصاً فوبیای حیوانات و حشراتش همه چیز را بدتر می‌کرد! دستانش را تکیه‌گاه کرد تا بلند شود، اما باز هم روی چمن‌ها و برگ درختان افتاد و این‌بار، زانویش سوخت و خون از شکافی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-قربانی این‌جاست!
با شنیدن نوایی آشنا ولی غریبه، چشم‌هایش را باز کرد و گیج به دورش خیره شد. باز هم مکانی نامعلوم و افرادی بیگانه؟!
نفس عمیقی کشید و دستش را به دیواری گرفت که نمی‌دیدتش. آرام از جایش بلند شد و آن یکی دستش را به سرش چسباند. موهایش در صورتش پخش شده بودند و با تمام پریشانی‌شان، چهره‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
با چشمانش زنجیر را دنبال کرد و به صندلی آهنی رسید. حریری سفید رنگ و پاهایی خوش‌تراش و سفید که جای جای تازیانه و زخم‌هایی دردآور روی آن خودنمایی می‌کرد در چشم بود. سرش را بالا‌تر آورد. راهرویی روبرویش ظاهر شده بود و به فاصله پنج متر، فانوس‌هایی قدیمی قرار داشت که دودی سیاه رنگ درونش جولان می‌داد. آن صندلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگاهش میان ابرها می‌چرخید. چند ثانیه‌ای می‌شد که به هوش آمده و خیره به آسمان آبی رنگ با ابرهایی مانند خرگوش، لاک‌پشت و انواع اشکال دیگر مانده بود. توانِ بلند شدن و نشستن بر روی آن چمن‌های طبیعی و خیس را نداشت. چشمانش را به طرف راست سوق داد که ناگاه، دودی سیاه رنگ دورش پیچید و پیچشش باعث سرگیجه‌ی نیوشا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرش را بالاتر آورد و مهدی، ریحانه، کیانا و آرینا را دید که با حرص به او خیره شده‌اند.
-کجا بودی؟
به آرینا که پوستی به نسبت سبزه و چشمانی جنگلی داشت خیره شد؛ اگر هر موقع دیگری بود با شوخی و خنده می‌گفت که فلان جا بوده است اما بی‌توجه به نگاه پرسشگر جنگلی‌اش بر صندلی‌اش که کنده‌ای از درخت بود؛ نشست.
یک پایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 8 نفر دیگر

NIUSHA.G_M

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/3/21
ارسال ها
31
امتیاز واکنش
372
امتیاز
123
سن
17
محل سکونت
☆ASTRO☆
زمان حضور
1 روز 5 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر چه به یخچال نزدیک‌تر می‌شد، استرس نیوشا افزایش می‌یافت. یک قدم مانده بود تا مانیا به یخچال برسد که ناگاه، نیوشا به بیرون پرید و جلویش ایستاد. مانیا با دیدن نیوشا ابروهای بورش در هم گره خوردند و دندان‌هایش را بر روی هم سایید. تنفرش از این دخترک حد و اندازه نداشت، هر چند این حس کاملاً متقابل بود!
دست‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان استراتگوس ارفلون | کار گروهی کاربر انجمن ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Afsa، عسل شمس و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا