خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

آنیا عرفانی

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/4/21
ارسال ها
27
امتیاز واکنش
299
امتیاز
168
زمان حضور
2 روز 10 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_۱۹

اقا رضا با گیجی نگاهش کرد.
- اقا کاری دارید!؟
الیاس با تک خنده ای که همیشه صورتش و چند برابر جذاب میکرد گفت:
- دست شما درد نکنه دیگه.
اقا رضا که هنوز هم الیاس رو نشناخته بود گیج نگاهش کرد. اخه صورت الیاس جا افتاده تر شده بود، اون هم با ریش و سیبیل! کسی تا به حال الیاس رو اینطوری ندیده بود.
الیاس که دید رضا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، Saghár✿، LIDA_M و 4 نفر دیگر

آنیا عرفانی

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/4/21
ارسال ها
27
امتیاز واکنش
299
امتیاز
168
زمان حضور
2 روز 10 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_۲۰


صدای خنده الیاس بالا رفت و گفت:
- غزل بودن بهت نمیاد، خودت باش!
مروارید خندش گرفته بود. نمیتونست ادای غزل و در بیاره. در واقع هیچکس به جز غزل نمیتونست انقدر غزل باشه. حالا که کمی یخش با الیاس خونگرم باز شده بود خندید و گفت:
-انقدر ضایع بود!؟
الیاس تا اومد جوابش رو بده صدای اتوسا از پله ها حواسش و پرت کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، Saghár✿، LIDA_M و 4 نفر دیگر

آنیا عرفانی

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/4/21
ارسال ها
27
امتیاز واکنش
299
امتیاز
168
زمان حضور
2 روز 10 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_۲۱

الیاس به حال برگشت و با غم داخل اتاقش رفت. بعد از سه سال برگشته بود، هیچ چیز تغییر نکرده بود اگر صد سال هم بر نمیگشت چیزی تغییر نمیکرد.
کنار پنجره ایستاد و پرده رو کنار داد یک دستش رو توی جیبش کرد. به بیرون خیره شد. از اتاقک اخر باغ، دختری با لباسای ورزشیش و کلاه نقاب دار ست ورزشی به سمت در اصلی عمارت نزدیک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، Saghár✿، LIDA_M و 4 نفر دیگر

آنیا عرفانی

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/4/21
ارسال ها
27
امتیاز واکنش
299
امتیاز
168
زمان حضور
2 روز 10 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_۲۲
مهران چشمش که به غزل افتاد. تعجب کرد و سیگارش رو زیر پاهاش له کرد. بلند شد و به سمت غزل اومد؛ اما غزل بی اهمیت از کنارش گذشت و به پارکینگ رفت و صدای مهران توی نطفه خفه شد. سوار ماشینش شد و با ریموت دره پارکینگ و باز کرد با سرعت هرچه تمام تر به سمت پیست رفت. و اخر با بیست دقیقه تاخیر به کارتینگ رسید و اتوسا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، Saghár✿، LIDA_M و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا