خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتان درباره رمان برادران چیست

  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • افتضاح

    رای: 0 0.0%
  • اصلا ارزش خوندن نداره

    رای: 0 0.0%
  • نویسنده بره بمیره

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    14

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
آفتاب به رنگ سرخ درآمده بود و منظره غروب زیبایی را به دشت بخشیده بود
بیوکو، آنجلا و هپاستر را وسط دشت احضار کرد
آنجلا حریفش را برسی کرد و با خودش گفت:
-چرا قیافش انقدر ترسناکه؟
به موهای سفید و چشمان بی روحش نگاه کرد و با ترس گفت:
-اصلا زنده هست؟
هپاستر با صدای ضعیفی گفت:
-بیا شروع کنیم
از دوش هایش بازوهای سیاه و لزجی بیرون آمدند و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Mahii، R27rg10 و 20 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل دوم:سایکو
فرمانده ها از راهروهای مختلف رد شدند و در نهایت به اتاق مخصوص خود رسیدند
سیریوس دستانش را پشت گردنش گذاشت و با خیال راحت گفت:
-بالاخره از دست اون کنه راحت شدم
تام با صدای موزیانه ای گفت:
-منظورت منم؟
سیریوس عربده کشید:
-تو که رفتی توی یک گروه دیگه
یقه تام را گرفت و داد زد:
-چرا دست از سر کچل من......
یوکان یقه سیریوس را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Mahii، R27rg10 و 19 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختر دوم کنار آنا آمد و گفت:
-چی شده که دو تا تازه وارد رو برای این ماموریت میبری؟
یوکان گفت:
-کریستا، برو به کارت برس
کریستا تعظیم کرد و به راهش ادامه داد
تام رو به یوکان گفت:
-گنگ تون بالاست
یوکان روی صندلی میزش نشست و گفت:
-جاسوس ها خبر از دیده شدن یک گروه بزرگ از رز سیاه رو دادن
تام با چهره گیجش گفت:
-رز سیاه کی هستن؟
یوکان گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Mahii، R27rg10 و 18 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرتام دندان هایش را بهم سابید و عربده کشید:
-اون دختر چه گناهی کرد که باید با این درد میمرد؟
پسر با تعجب به جسد آنا نگاهی انداخت و شانه هایش را بالا برد و گفت:
-این رو که برای سرگرمی کشتم
لبخند شیطانی زد و گفت:
-خیلی بهم حال داد
آرتام شمشیر آبی اش را بیرون کشید و فریاد زد:
-هنوز هم جون انسان ها برات بازیه؟
پسر نگاه جدی کرد و گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Mahii، R27rg10 و 18 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
صد ها سرباز زن و مرد سیاه پوش و نقاب دار محاصره شان کرده بودند
سیریوس همانطور که مهتادانه سرباز ها نگاه میکرد به آرتام گفت:
-هیچکدوم سلاح قوی نداریم؛ من که فقط آتیشی بیرون میدم که به درد آتیش روشن کردن هم نمیخوره و توهم که شمشیرت شکسته هست و مانای کافی نداری تعمیرش کنی
آرتام به جایی که سایکو قبلا بود نگاه کرد و گفت:
-مثل اینکه سایکو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 15 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل سوم:جلاد
دیوید درحال مطالعه کتاب بود و ساموئل کنارش نشسته بود و دور و بر را نگاه میکرد
ساموئل که حوصله اش سر رفته بود گفت:
-چرا فرمانده مایندو ما رو اینجا فرستاد؟ خیلی خسته کننده هست
دیوید درحالی که کتاب را میخواند گفت:
-یکم از مغزت استفاده کن
به هزاران قفسه کتابخانه اشاره کرد و گفت:
-فرمانده تمام این کتاب ها رو حفظ شده
ساموئل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 15 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیوید سپر و شمشیری ساده ساخت و رو به مردم فریاد زد:
-فقط فرار کنید
در دل سر و صدای هیولا و جیغ و داد مردم، صدای گریه دختر بچه ای توجه دیوید را جلب کرد
دختر فقط چند متر با پای غول پیکر هیولا فاصله داشت
دیوید با تمام سرعت به سمت بچه دوید
هپاستر پایش را محکم بر زمین کوباند
دختر چشمانش را باز کرد و تا دیوید را دید که زیر پای هیولا است...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 15 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیولای دویست متری از روی دیوار پرید و وارد شهر شد و غرشی ترسناک سر داد
ساموئل به بالای سقف خانه ای رفت تا ببیند چه خبر شده
تا جثه هیولای غول پیکر را دید مو به تنش سیخ شد
به هیولا اشاره کرد و گفت:
-خودشه!
دراکو گفت:
-تا حالا دیدیش؟
ساموئل ترسان و لرزان گفت:
-این بود که تمدن مصر رو نابود کرد
هیولا پایش را بر زمین کشاند و انبوه خاک و سنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 14 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیوکو با نگرانی گفت:
-چرا یوکان رو تنها فرستادین؟
ساتارا لبخند شیرینی زد و گفت:
-اگه یک کار توسط یک نفر، کامل و تمام شده انجام بشه،اون یک نفر یوکانه
یوکان به لبه دیوار رفت و دستکش سرخ و زیبایش را از زیر آستینش بیرون آورد و گفت:
-شمشیر زئوس
از دست راستش توپی برقی بیرون آمد و منفجر شد و از دل برقش، شمشیری آبی و برقی ظاهر شد
یوکان خود را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 12 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
308
امتیاز واکنش
4,716
امتیاز
228
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سیریوس و تام و ارو، پس از چند ساعت سفر خسته کننده به دروازه شهر آرتور گارد رسیدند
قبل از اینکه وارد شهر بشوند، نگهبان شهر آنها را متوقف کرد و گفت:
-لطفا خودتون رو معرفی کنید
سیریوس که از سفر خسته شده بود فریاد زد:
-ما از پایتخت میاییم نفله!
سرباز روی کاغذش چیزی نوشت و به سیریوس داد و گفت:
-این آدرس هتل اختصاصی شماست
سیریوس کاغذ را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان امپراطوری ساتارا | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، R27rg10، LIDA_M و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا