خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام داستان کوتاه: آقاجان
نام نویسنده: fariba.82
ژانر: تراژدی، درام
خلاصه:
روزهای تنهایی و تلخی نبود آقاجان، عجیب با دخترک پردرد عجین شده بود.
حال دخترک مانده و روزها و شب‌هایی که منتظر دیدار آقاجانش است!
(براساس داستان واقعی)
لینک داستان کوتاه:


نقد و بررسی داستان کوتاه آقاجان | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، *ELNAZ*، Jãs.I و 2 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه


به نام حق
نقد داستان کوتاه «آقاجان»

«احترام به سالخورده امّت من، احترام نهادن به من است».(پیامبر اکرم(ص)؛ منتخب میزان الحکمه)
این موضوع متفاوت، یعنی عشق و احترام نسبت به پدربزرگ در ابتدای داستان، واقعاً مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد. با اینکه این حس درمیان بسیاری از ما دیده می‌شود، در حقیقت کم به آن پرداخته‌ایم.
چیزی که در داستان کوتاه «آقاجان» بنده را تحت تأثیر قرار داد، توصیفات از احساسات یک نوه به پدربزرگی بود که مهربان و صمیمی توصیف شده بود.
اما عرضم به حضور شما که، چیزی که باید این داستان را خاص و متمایز می‌کرد وجود نداشت! یعنی این ویژگی‌ها و خصوصیاتی که از «آقاجان» توصیف شده بود، در بسیاری از پدربزرگ‌ها وجود داشت.
این داستان به عنوان داستانی که روایتگر مهربانی یک پدربزرگ است و چنین توصیفات احساسیِ عمیق در آن ذکر می‌شود، بهتر است برای شخصیت اصلیِ داستان ویژگی‌های خاصی مد نظر بگیرد.
برای مثال ما دیالوگ به خصوصی از آقاجان ندیدیم؛ یا رفتاری که ویژه و خاصِ این پدربزرگ باشد. خب هر فردی خصوصیات خاص خودش را دارد! اما چیزی که ما از آقاجان دیدیم یک پدربزرگ مثل همه پدربزرگ‌ها بود و توصیفاتی که نویسنده در بیان پدربزرگ داشت، غیرواقعی به نظر می‌آمد!
این هم درست است که میزان دلبستگی و وابستگیِ افراد به پدربزرگ یا مادربزرگشان متفاوت است؛ ولی در این داستان و به خصوص که احساساتِ شخصیت اصلی به پدربزرگ خویش به خصوص است، می‌بایست شخصیت پدربزرگ را دقیق‌تر و خاص‌تر نشان می‌داد.
شخصیت‌های داستان پراکنده و گنگ بودند! تعداد فرزندانِ آقاجان و کمی اطلاعات دیگر درباره نوه‌ها و خانواده شخصیت اول، کافی نبود و فضای نامعلومی در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد.
من حتی نفهمیدم اسم شخصیت اول چیست! و نمی‌توانم شخصیتِ او را، به جز احساساتی بودنش درک کنم.
درباره مکان‌ها هم اطلاعاتی نداشتیم؛ بهتر بود حداقل خانه آقاجان در حد چند ویژگی توصیف می‌شد.
زاویه اول شخص و نثر ادبی مناسب داستان بود و نویسنده تمام سعی‌اش را می‌کرد که احساسات را به خوبی نشان بدهد و تا حدودی هم موفق بود؛ همانطور که در ابتدا و حتی مقدمه و خلاصه رمان این احساسات به وضوح بیان شده بود.
اما اتفاقات و رویدادهای داستان، بیشتر شبیه خاطره‌نگاری بودند! کماکان که همین خاطره‌نگاری با تغییرات درست می‌توانست اثر خوبی باشد و داستان را بیشتر شبیه یک «داستان» کند.
مثلاً اتفاقات بیمارستان یا رفت و آمدها، با جزئیات بیشتری همراه می‌شدند و کمی رویدادهای غیرمنتظره و شاید حتی احساسی و تاثیرگذار به وقوع می‌پیوست.
درست است که موضوع اصلی داستان پدربزرگ است اما اینکه درتمام طول داستان مخاطب بخواهد متوجه آقاجان و عشق نوه به پدربزرگش باشد کمی خسته‌کننده است!
نویسنده می‌توانست اتفاقاتی را رقم بزند که مستقیماً با آقاجان درارتباط نباشد اما به طور غیرمستقیم به او اشاره کند؛ نه اینکه اتفاقی مانند فوت کسی را ذکر کند که ربط چندانی به آقاجان ندارد و داستان را بیشتر شبیه به خاطره‌نویسی می‌کند!
دیالوگ‌ها خیلی کم بود و این مورد می‌توانست به باورپذیری و قدرت انتقال احساسات کمک کند که جای خالیِ آن حس می‌شد.
ایده کلیِ داستان خوب است و با قلمِ بهتر و بیانِ واضح‌تر می‌تواند اثر خوبی شود.
چون بسیاری از ما این حس عشق به پدربزرگ یا مادربزرگ و ترس از دست دادنشان یا متاسفانه تجربه از دست دادنشان را درک کرده‌ایم. و بیانِ این حس می‌تواند تداعی‌گر خوبی برای مخاطبان باشد.

با آرزوی سلامتی همه آقاجان‌ها
و تشکر از نقدپذیری نویسنده

Afsa تیم نقد انجمن رمان۹۸



نقد و بررسی داستان کوتاه آقاجان | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *ELNAZ*، MĀŘÝM، . faRiBa . و یک کاربر دیگر

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,721
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام حق
نقد داستان کوتاه «آقاجان»
«احترام به سالخورده امّت من، احترام نهادن به من است».(پیامبر اکرم(ص)؛ منتخب میزان الحکمه)
این موضوع متفاوت، یعنی عشق و احترام نسبت به پدربزرگ در ابتدای داستان، واقعاً مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد. با اینکه این حس درمیان بسیاری از ما دیده می‌شود، در حقیقت کم به آن پرداخته‌ایم.
چیزی که در داستان کوتاه «آقاجان» بنده را تحت تأثیر قرار داد، توصیفات از احساسات یک نوه به پدربزرگی بود که مهربان و صمیمی توصیف شده بود.
اما عرضم به حضور شما که، چیزی که باید این داستان را خاص و متمایز می‌کرد وجود نداشت! یعنی این ویژگی‌ها و خصوصیاتی که از «آقاجان» توصیف شده بود، در بسیاری از پدربزرگ‌ها وجود داشت.
این داستان به عنوان داستانی که روایتگر مهربانی یک پدربزرگ است و چنین توصیفات احساسیِ عمیق در آن ذکر می‌شود، بهتر است برای شخصیت اصلیِ داستان ویژگی‌های خاصی مد نظر بگیرد.
برای مثال ما دیالوگ به خصوصی از آقاجان ندیدیم؛ یا رفتاری که ویژه و خاصِ این پدربزرگ باشد. خب هر فردی خصوصیات خاص خودش را دارد! اما چیزی که ما از آقاجان دیدیم یک پدربزرگ مثل همه پدربزرگ‌ها بود و توصیفاتی که نویسنده در بیان پدربزرگ داشت، غیرواقعی به نظر می‌آمد!
این هم درست است که میزان دلبستگی و وابستگیِ افراد به پدربزرگ یا مادربزرگشان متفاوت است؛ ولی در این داستان و به خصوص که احساساتِ شخصیت اصلی به پدربزرگ خویش به خصوص است، می‌بایست شخصیت پدربزرگ را دقیق‌تر و خاص‌تر نشان می‌داد.
شخصیت‌های داستان پراکنده و گنگ بودند! تعداد فرزندانِ آقاجان و کمی اطلاعات دیگر درباره نوه‌ها و خانواده شخصیت اول، کافی نبود و فضای نامعلومی در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد.
من حتی نفهمیدم اسم شخصیت اول چیست! و نمی‌توانم شخصیتِ او را، به جز احساساتی بودنش درک کنم.
درباره مکان‌ها هم اطلاعاتی نداشتیم؛ بهتر بود حداقل خانه آقاجان در حد چند ویژگی توصیف می‌شد.
زاویه اول شخص و نثر ادبی مناسب داستان بود و نویسنده تمام سعی‌اش را می‌کرد که احساسات را به خوبی نشان بدهد و تا حدودی هم موفق بود؛ همانطور که در ابتدا و حتی مقدمه و خلاصه رمان این احساسات به وضوح بیان شده بود.
اما اتفاقات و رویدادهای داستان، بیشتر شبیه خاطره‌نگاری بودند! کماکان که همین خاطره‌نگاری با تغییرات درست می‌توانست اثر خوبی باشد و داستان را بیشتر شبیه یک «داستان» کند.
مثلاً اتفاقات بیمارستان یا رفت و آمدها، با جزئیات بیشتری همراه می‌شدند و کمی رویدادهای غیرمنتظره و شاید حتی احساسی و تاثیرگذار به وقوع می‌پیوست.
درست است که موضوع اصلی داستان پدربزرگ است اما اینکه درتمام طول داستان مخاطب بخواهد متوجه آقاجان و عشق نوه به پدربزرگش باشد کمی خسته‌کننده است!
نویسنده می‌توانست اتفاقاتی را رقم بزند که مستقیماً با آقاجان درارتباط نباشد اما به طور غیرمستقیم به او اشاره کند؛ نه اینکه اتفاقی مانند فوت کسی را ذکر کند که ربط چندانی به آقاجان ندارد و داستان را بیشتر شبیه به خاطره‌نویسی می‌کند!
دیالوگ‌ها خیلی کم بود و این مورد می‌توانست به باورپذیری و قدرت انتقال احساسات کمک کند که جای خالیِ آن حس می‌شد.
ایده کلیِ داستان خوب است و با قلمِ بهتر و بیانِ واضح‌تر می‌تواند اثر خوبی شود.
چون بسیاری از ما این حس عشق به پدربزرگ یا مادربزرگ و ترس از دست دادنشان یا متاسفانه تجربه از دست دادنشان را درک کرده‌ایم. و بیانِ این حس می‌تواند تداعی‌گر خوبی برای مخاطبان باشد.

با آرزوی سلامتی همه آقاجان‌ها
و تشکر از نقدپذیری نویسنده
Afsa تیم نقد انجمن رمان۹۸
ممنون از نقد شما عزیز:گل:
بله درسته.
درمورد دیالوگ‌ها، خب می‌دونم کمه و باید بیشتر روی دیالوگ‌ نوشتن تمرکز کنم.
موضوع دیگه هم اینکه بله درست می‌فرمایید.
پدربزرگ بنده شخصیت‌های منحصر به فرد خودشون رو داشتن و من می‌خواستم در طول داستان از اونا استفاده کنم.
سپاسگزارم از نقد شما دوست عزیز:rose:


نقد و بررسی داستان کوتاه آقاجان | fariba.82 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *ELNAZ*، MĀŘÝM و Afsa
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا