- عضویت
- 18/3/18
- ارسال ها
- 1,878
- امتیاز واکنش
- 18,049
- امتیاز
- 428
- محل سکونت
- Tabriz
- زمان حضور
- 38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دایی من رو کشید تو حصارش و گفت:
- چقدر بزرگ شدی وروجک! خانم شدی.
- مرسی دایی جون.
رضا:
- خوش اومدی دختر عمه. آب و هوای اونجا بهت ساخته ها.
خندیدم و تشکر کردم که زندایی بـ*ـغلم کرد و با لهجهی دوست داشتنیاش گفت:
- خوش اومدی گلم، دلمون برات...
- چقدر بزرگ شدی وروجک! خانم شدی.
- مرسی دایی جون.
رضا:
- خوش اومدی دختر عمه. آب و هوای اونجا بهت ساخته ها.
خندیدم و تشکر کردم که زندایی بـ*ـغلم کرد و با لهجهی دوست داشتنیاش گفت:
- خوش اومدی گلم، دلمون برات...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: