خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلامت مسیح در دنیا، برزخ و قیامت
حضرت مسیح تببین سیره خود را با تأکید بر سلامت در حیات دنیوى، برزخى و اخروى، این چنین به پایان برد، سلام بر من روزى که به دنیا آمدم و روزى که مى‏میرم و روزى که زنده مبعوث مى‏شوم: (والسلام علىّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیّاً) (۵۵) . این سخن که به اعجاز و اذن خداوند بر زبان عیساى مسیح جارى شد، پاسخى است در برابر تهمت تفریطیان، زیرا جمله (والسلام علىّ یوم ولدت) بدین معناست که من با سلامت و از راه صحیح و طاهر به عالم طبیعت وارد شدم. مسیح (علیه‏السلام) مى‏فرماید: من در هر سه نشئه عالم سالمم. انسان تا به سلامت به برزخ و قیامت برسد سخت است.

در قیامت کبرا هم که عده‏اى گرفتار فزع اکبرند، آنان که مراحل قبل را به طهارت و سلامت گذرانده‏اند از فزع مصونند. در بیانات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) هم آمده است که خداى سبحان گوش برخى انسانها را مکرّم قرار داد تا صداى رعب آور جهنم را نشنود: «وأکرم أسماعهم أن تسمع حسیس نار ابداً» (۵۶) .حضرت امام رضا(علیه‏السلام) مى‏فرماید: انسان سه مقطع حساس دارد: روز میلاد، روز مرگ و روز ورود به قیامت کبرا: «إنّ أوحش ما یکون هذا الخلق فی ثلاثه مواطن یوم یُولَد و یخرج من بطن امّه فیرى الدنیا و یوم یموت فیعاین الآخره و أهلها و یوم یُبعث فیرى أحکاماً لم یَرَها فی الدنیا» (۵۷) . انسان آنگاه که از عالم بسته زهدان به این جهان وسیع قدم مى‏گذارد، با سرنوشت مجهولى وارد مى‏شود و اگر به سلامت و طیب مولد در جهان طبیعتِ پا بنهد، راحت است. ورود به عالم برزخ هم اولین لحظه وحشت اوست که اگر با سلامت وارد شود در امان است. هنگام ورود به قیامت کبرا هم اگر با سلامت باشد از فزع قیامت کبرا براى همیشه محفوظ است. این سه مقطع بسیار مهم است و عیساى مسیح در این سه مقطع در کمال سلامت بود.
نکته‏اى که باید بدان توجه داشت این که سلامت غیر از رفاه و آسایش است. گرچه در نشئه طبیعت رنجها و دشواریهاى توانفرسا براى حضرت مسیح پیش آمد، چنانکه بخشى از مبارزات و درگیریهاى آن حضرت با کفران از آیه (فلمّا احسّ عیسى منهم الکفر قال من انصارى الى اللّه قال الحواریّون نحن انصار اللّه) (۵۸) به خوبى قابل استفاده است، امّا از همه این بلایا به سلامت به مقصد رسید. یعنى هیچ حادثه‏اى نتوانست قلب مطهر عیسى را به خود مشغول کند و به دیانت او آسیب برساند.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس سلامت روح غیر از رفاه و سلامت تن است.شاهد بر نکته اخیر، سخن خدا درباره یحیاى شهید است: (وسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاً) (۵۹) . معناى سلام بر یحیى این است که او در دنیا به سلامت به سر مى‏برد، با این که آن حضرت به شهادت رسیده و سر مطهر او را یک ناپاک اسرائیلى از بدن جدا کرده و به عنوان هدیه براى یک ناپاک اسرائیلى دیگر برده است. اما یحیاى شهید در عین شهادت، به سلامت به مقصد رسیده است.درباره نوح نیز خداى سبحان، با تعبیرى ویژه که در سراسر قرآن، تنها آن حضرت به آن ممتاز است، مى‏فرماید: (سلامٌ على نوحٍ فى العالمین) (۶۰) ؛ در همه عوالم آفرینش درود بر نوح؛ با این که نوح رنجهاى فراوان برده است. بنابراین سالم ماندن یعنى با قلب سلیم از این جهان رخت بربستن و با ایمان و جان سالم از دنیا وارد عالم برزخ شدن. منظور از سلام در این گونه موارد، سلامت دل است، نه سلامت جسم و بدن یا سلامت به معناى آسایش. همان طور که درباره حضرت ابراهیم(علیه‏السلام) آمده است(اذ جاء ربّه بقلبٍ سلیم) (۶۱) . کسى که با قلب سالم با خداى خود در ارتباط است، با قلب سالم هم به پیشگاه خداى سبحان مى‏رود و سلام خدا بر او رواست، گرچه در دنیا آسیبها ببیند و تهمتها بشنود و او را به سوختن تهدید کنند. سلام خدا بر کسى است که دین و قلب او به سلامت به مقصد مى‏رسد. حضرت مسیح چنین انسانى است و سیره او نیز آموزنده سلامت روح در همه ادوار سه گانه حسّاس سیر بشرى است.
مسیح مظهر خداى خالق و محیى
صفات فعلیه خداى سبحان مظاهر فعلى مى‏طلبد و عیساى مسیح نیز جزو مظاهر فعلى خداى سبحان است. عالم الغیب، خالق، محیى و شافى، از اسماى حسناى خداى سبحان است و عیساى مسیح در محدوده خاصّى مظهر این اسماء است.
امّا وقتى مى‏گوید: (أخلق لکم من الطین کهیئه الطّیر فانفخ فیه فیکون طیراً بإذن اللّه) (۶۲) ، چنین نیست که خداى سبحان برخى از امور را خلق کند و عیساى مسیح برخى دیگر را، بدین معنا که خداى سبحان این بخش از کار را به مسیح تفویض کرده باشد، زیرا تفویض در نظام آفرینش محال است.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بلکه حضرت مسیح در خالقیت مظهر اسمى از اسماى حق بود. در عین حال که مسیح مجاز بود به اذن اللّه پرنده‏اى را بیافریند، تنها خدا بود که خالق هر چیز بود. همان طور که درباره رسول خدا آمده است: (وما رمیت اذ رمیت ولکن اللّه رمى) (۶۳) ، درباره دیگر انبیا و مظاهر اسماى حسناى حق نیز چنین است و به عیساى مسیح نیز مى‏توان گفت: «وما خلقتَ اِذ خلقتَ ولکن اللّه خَلَق، و ما أحییتَ الموتى اِذا اَحْیَیتَ ولکن اللّه اَحیى الموتى، و ما أبرئتَ الاکمه و الاَبرص اذ أبرئْتَ ولکن اللّه اَبْرء، و ما اَنبَأتهم بما یدّخرونَ فى بیوتِهِم ولکنّ اللّه اَنْبأهم». چنین نیست که آن حضرت در بخشى از این امور، مستقل باشد و بقیه کارها را خدا انجام دهد، زیرا همه امور به دست خداست: «وللّه جنود السّموات والارض) (۶۴) .حال اگر کسى بخواهد کارى مسیحایى کرده، لااقل امراض روحى خود را تشخیص داده، درمان کند و خود را اِحیا کرده، با سلامت به مقصد برساند باید راهى را که او رفت بپیماید و آن راه را خداى سبحان در پیدایش و پرورش حضرت مسیح براى ما بازگو کرده است.
به یقین، رابـ*ـطه عبادى مریم(علیهاالسلام) با خداى سبحان سهم اساسى در پیدایش و پرورش عیساى مسیح داشته است. خداوند در این باره مى‏فرماید: ما به مریم در حال عبادت بشارت دادیم که مادرخواهى شد، چنانکه به زکریا در محراب بشارت دادیم که فرزند صالحى به نام یحیى نصیب تو خواهد شد. بر این اساس آنچه انسان را به خدا نزدیک مى‏کند تا بر اثر قرب، تحت ولایت خدا قرار گرفته، علوم و معارف و مواهب الهى نصیب او شود، عبادت است.
قرآن کریم بشارت فرشتگان را چنین نقل مى‏کند: «واذ قالت الملائکه یا مریم ان اللّه اصطفیک و طهّرک و اصطفیک على نساء العالمین) (۶۵) . و چون مصطفا و مطهره و صفوهاللّه شدن این بانو را در پرتو نماز و اطاعت و عبادت خدا مى‏داند، مى‏فرماید: اى مریم! اهل قنوت، تواضع، عبادت و خشوع در پیشگاه حق باش: (یا مریم اقنتى لربک واسجدى وارکعى مع الرّاکعین) (۶۶) . راه طهارت، عبادت است و تو از این راه صفوهاللّه خواهى شد. نظیر (واعبد ربک حتّى یأتیک الیقین) (۶۷) ؛ اگر خواستى به مرز یقین برسى عبادت کن، که این منفعت و بهره است. بنابراین اگر کسى خواست مطهّر و مصطفى شود، راهش رکوع و سجود و قنوت و خضوع در پیشگاه خداى سبحان است.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزول فرشته بر انسانهاى پاک
درباره تنزّل ملائکه، توجه به چند نکته سودمند است؛ اولاً: نزول آنان اختصاص به انبیا و مرسلین ندارد بلکه بر مؤمنان با استقامت نیز تنزل مى‏کنند: (انّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه الا تخافوا ولا تحرنوا) (۶۸) ، چنانکه تنزل شیاطین بر انسان خبیث است: (هل انبّئکم على من تنزّل الشّیاطین* تنزل على کل افّاک اثیم) (۶۹) . انسانى که تحت ولایت شیطان است ، شیطان بر وهم و خیال او مسلّط است و کسى که تحت ولایت اللّه است، فرشتگان الهى، هم عقل او را تأمین و هم وَهْم و خیال او را تعدیل مى‏کنند.

ثانیاً: نزول ملائکه، اختصاص به مردان ندارد، زیرا کمال انسانى به جان اوست و روح و جان آدمى نه مذکر است و نه مؤنث. آن پیکر است که یا مذکر است یا مؤنث، و فرشتگان بر روح نازل مى‏شوند نه بر بدن. روح انسان اگر طاهر باشد توان تحمل نزول فرشتگان را دارد. زن و مرد و پیغمبر و غیر پیغمبر از این جهت یکسانند. مریى نه مرد بود و نه پیغمبر، امّا فرشته همان طور که بر زکریاى پیغمبر نازل شد، بر مریم نیز نازل شد.
ثالثاً: محل نزول ملائکه، ضمیر صاف و راه نزول فرشته عبادت است. قلب انسان تا گرفتار وسوسه است مهبط فرشته نیست. اگر دیو وسوسه و شیطان از صحنه ضمیر بیرون رفت، آنگاه ملائکه نازل مى‏شوند و مادامى که این اهرمنان هستند، نازل نمى‏شوند. از این رو گناهکار دلش همواره در اضطراب است. او از بامداد تا شامگاه و از شامگاه تا بامداد سرگردان است و هرگز نمى‏آرمد و طعم آرامش و اطمینان را نمى‏چشد، و این بر اثر تنزل شیاطین است که بر وهم و خیال وى ولایت دارند او مصداق (فهم فى ریبهم یتردّدون) (۷۰) است. همواره سرگرم تردد در میان ریبهاى خویش و دچار سرگردانى و اضطراب است، اما ضمیر مصفّا جایگاه نزول فرشته‏هاست و بهترین راه براى تطهیر، تحکیم پیوند عبد و مولاست.
رابعاً: فرشتگان، پیک حقّند. از این رو، نزول و عروج آنها بدون ره آورد نخواهد بود. اصولاً آنان سِمَتى جز رسالت ندارند: (الحمدللّه فاطر السموات والارض جاعل الملائکه رسلاً) (۷۱) ؛ فرشتگان، رسول خدا و مأموران الهى هستند. هنگام نزول، حامل پیام و رسالتى هستند و آنگاه که مى‏روند خبرى مى‏برند. الهامهایى که در جان انسان ظهور مى‏کند و نیز آرامشى که انسان در خود احساس مى‏کند ره آورد فرشته و اثر رسالت اوست. همچنین طهارت و صفاى ضمیرى که انسان در خود مشاهده مى‏کند از برکت نزول ملائکه است.خامساً: نزول فرشتگان و مژده دادن آنها تنها در حال احتضار و ورود به عالم برزخ نیست، بلکه در همه نشئه‏ها، فرشته بر انسان طیّب نازل مى‏شود.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بشارت پیدایش عیسى به مریم
درباره نحوه پیدایش حضرت مسیح آمده است که مریم(علیها السلام) بین خود و دیگران حجابى قرار داد. وى بخش شرقى همان مسجدى را که خدمتگزارى آن را بر عهده داشت، انتخاب کرد تا از سایر عبادت کنندگان جدا بوده، گرفتار کثرت نشود: (واذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکاناً شرقیاً* فاتخذت من دونهم حجاباً) (۷۲) . این فاصله گرفتن از جمع‏و رابـ*ـطه دایم با خدا داشتن، زمینه صفاى ضمیر است.اگرچه کسى که به ولایت مطلقه رسیده و به آن حضور تام نایل آمده، جلوت و خلوت براى او یکسان است. چنانکه از حضرت امام کاظم(علیه‏السلام) سؤال کردند: چگونه در مکان ازدحام انبوه مردم نماز خواندید؟ آن حضرت در جواب فرمود: من کسى را عبادت مى‏کردم که او از دیگران که در کنار منند نزدیکتر است. البته براى همگان و در همه حالات چنین توجه و حضورى میسور نیست، از این رو قرآن کریم درباره نماز شب مى‏فرماید: (ان ناشئه الّیل هى اشد وطأ واقوم قیلا انّ لک فى النهار سبحاً طویلاً) (۷۳) . در روز، انسان گرفتار مشاغل و سرگرم رفت و آمدهاى فراوان است. اشتغالات گوناگون قلبى و بدنى مانع تجمع حواس است اما در شب این موانع و صوارف یا وجود ندارد یا کم است.
پیدایش عیسى و مادر شدن مریم از رهگذر غیب، جمعاً یک آیت است: (وجعلنا ابن مریم وامه ایه) (۷۴) . گرچه در جهان کثرت این دو از هم جدایند، ولى در حقیقت یک آیت است که به صورت عیسى و مریم ظهور کرده است.
خداى سبحان مسیح را موهبت الهى و رحمت خاصّ حق شمرده، مى‏فرماید: در آن حال که آن حضرت بدور از مزاحمت دیگران به عبادت حق مشغول بوده، ما روح خود را فرستادیم و او براى مریم به صورت بشرى مستوى الخلقه متمثل شده، بشارت پیدایش عیسى را به او داد. این بشارت همان و مادر شدنش همان: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً) (۷۵) .
اوّلین نکته در باره آیه مزبور این است که قرآن کریم از جبرئیل(علیه‏السلام) با تعبیر «روح»، یعنى موجود مجرد عقلى یاد کرده است. بنابراین مستفاد از جمله «ما روح خود را به سوى او فرستادیم» آن است که روح خدا در دید تمثلى مریم به صورت بشر تجلى کرده است. تمثل، انقلاب حقیقت نیست، آن گونه که فرشته انسان شود و دوباره آن انسان فرشته گردد، بلکه تمثل آن است که روح، در مثال و در حیطه ادراکى مریم، به صورت انسانى مشاهده شد. باطنش جبرئیل بود و ظاهر و صورتش انسان.
نکته دیگر آن که در سوره آل عمران آمده است که فرشتگان به مریم بشارت دادند، و آن‏چه در سوره مریم آمده، این است که خود روح امین متمثل شد.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سومین نکته آن که نسبت دادن کار یک فرد به جمع: (فأرسلنا إلیها روحنا)، از آن روست که جبرئیل از ملائکه است. وقتى جبرئیل این بشارت را به مریم مى‏دهد، مى‏توان این سخن را به همه ملائکه نسبت داد، و یا بدان جهت است که چون فرشتگان، تحت ولیت جبرئیل هستند پس با اطاعت از او بشارت داده‏اند. آن فرشتگان، مأموران جزئند. پس آن جا که سخن از بشارت ملائکه است مرحله نازله جبرئیل است و آن جا که تمثل است وجود مثالى خود جبرئیل است، منتها در مثال متصل نه مثال منفصل.
حضرت مریم(علیهاالسلام) که صفوه اللّه و مطهره و برگزیده خدا بود و بخش شرقى مشجد را براى اعتکاف و عبادت خود برگزیده بود، آنگاه که ناگهان انسانى را در برابر خود دید، احساس خطر کرده همانند همه موحدان در چنین مواقعى، به خدا پناه برد: (قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیاً) (۷۶) . سرّ هراس وى آن بود که این مشاهده بى‏سابقه و طلیعه امر بود. طلیعه امر براى اولیاى الهى شفاف نیست، ولى در ادامه سلوک، آنگاه که به وادى ایمن رسیدند، دیگر سخن از استعاذه نیست، چون مى‏دانند که مشهودشان پیک وحى و رسول اللّه است.
آن فرشته متمثل به حضرت مریم گفت: من پیک خداى تو هستم آمده‏ام تا به تو فرزندى طاهر عطا کنم: (قال انما انا رسول ربک لأهب لک غلاماً زکیّا)، مریم فرمود: چگونه من داراى فرزند خواهم شد در حالى که بشرى با من تماس نداشته و من نیز فردى بزهکار نبوده و نیستم: (قالت أنّى یکون لى غلام ولم یمسسنى بشر ولم اک بغیّاً). جبرئیل فرمود: آرى چنین است تو با بشرى برخورد نداشتى، نه حلال، نه حرام:(قال کذلک). اما سخن خدا این است: (قال ربک هو علىّ هیّن) (۷۷) . تحلیل سخن جبرئیل(علیه‏السلام) این است که تو به لحاظ قابلیتِ قابل سخن مى‏گویى، ولى من پیک فاعلیتِ فاعلم. تو مى‏گویى: زن اگر بخواهد مادر شود، تماس حلال یا حرام لازم دارد. دامن عفت تو مطهرتر از آن است که برخورد حرام داشته باشى، و حلال هم که واقع نشد. اما من از قدرت خدا سخن مى‏گویم. او بدون تماس بشرى، زن را مادر مى‏کند. خداى سبحان که اشیاء را از کتم عدم و بى‏سابقه وجود مى‏آفریند به شئ موجود هم فیض پیش بینى نشده مى‏بخشد.
بنابراین همان جوابى که به زکریا داده شد به مریم هم داده مى‏شود. آنگاه که زکریا عرض کرد: خدایا! من کهنسالم و همسرم در جوانى عقیم بود، هم اکنون که او هم فرتوت و سالمند است چگونه براى من فرزند به دنیا مى‏آید: (قال ربّ أنّى یکون لى غلام و کانت امرأتى عاقراً بلغتُ من الکبر عتیّاً). جبرئیل امین در آن جا نیز فرمود: قابلیت قابل تنها در امور عادى مطرح است، اما در امور خارق عادت کاربا (کن فیکون) انجام مى‏پذیرد و فقط به فاعلیت فاعل استناد دارد و آن کاربر خداوند آسان است: (قال ربّک هو علىّ هیّن).
در قصه زکریا(علیه‏السلام) علاوه بر بیان اصل مطلب، براى آن استدلال نیز شده است: (وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئاً) (۷۸) ؛ تو را آنگاه که چیزى نبودى موجود کردم (کان تامّه) و هم اکنون تنها وصفى بر اوصاف تو مى‏افزایم (کان ناقصه).
نکته: سوره مریم سوره هبه و بخشش است. در این سوره خداى سبحان بخششهاى خود را یادآور شده، مى‏فرماید ما به زکریا یحیى را، به مریم عیسى را و به ابراهیم اسحق را و به موساى کلیم هارون را هبه کردیم.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
حضرت مسیح و احیاى مردگان
بر اساس نقل قرآن کریم، حضرت عیساى مسیح مظهر اسماى حسناى خداوند، از جمله «مُحیى الموتى‏» و «مُخرج الموتى‏» بود. مرده‏هایى که عیساى مسیح زنده مى‏کرد، تنها افرادى نبودند که تازه جان خود را از دست داده باشند، بلکه مردگانى را هم که مدت مدیدى از مرگشان گذشته بود، مى‏توانست احیا کند. کلام خداى سبحان درباره احیاى عیسى‏(علیه‏السلام) این است: (واذ تجرخ الموتى باذنى إذ ایّدتک بروح القدس) (۷۹) ؛ تو مرده‏ها را به اذن من اخراج مى‏کنى. یعنى تو مظهر نام منى؛ همان گونه که من مرده‏ها را از قبر خارج مى‏کنم، تو نیز همین کار را به اذن خدا و تأیید روح قدسى انجام مى‏دهى.
خداوند درباره خود مى‏فرماید: ما افراد را از خاک خلق کردیم، دوباره آنان را به خاک مى‏بریم و بار دیگر آنها را از خاک خارج مى‏کنیم: (منها خلقناکم وفیها نعیدکم ومنها نخرجکم تارهً اخرى‏) (۸۰) . خداوند با همین نام که اثر او اخراج مقبورهاست، در عیساى مسیح تجلى کرده، مى‏فرماید: (واذ تخرج الموتى باذنى) (۸۱) ، سخن از اخراج مردگان است نه احیاى آنان. چنانکه در بعضى از روایات هم آمده است که مسیح (علیه السلام) مردگان قبور را زنده کرده است‏ (۸۲) .
نظیر آنچه درباره حضرت مسیح بیان شد در سیره ابراهیم خلیل (علیه السلام) هم آمده است؛ ابراهیم خلیل درباره مرده‏هایى را که در قبر بودند عرض کرد: (ربّ ارنى کیف تحیى الموتى) (۸۳) . خداى سبحان در اجابت آن فرمود: بعد از این که چهار مرغ را گرفتى و کُشتى و اجزاى آنها را پراکنده کردى آنها را بخوان آنها زنده مى‏شوند. در آن حال حضرت خلیل مظهر نامى شد که اثر آن نام، احیاى مرده‏هاست.
مبارزه حضرت مسیح با طاغیان
مبارزه عیساى مسیح با طغیانگران بنى‏اسرائیل، بخشى از رسالت الهى آن حضرت بوده است و چنین نبوده که مسیح فقط به موعظه بسنده کند. قرآن کریم در بیان این قسمت از سیره نورانى حضرت عیسى مى‏فرماید: برخى از افراد عصر مسیح (علیه السلام) کفر ورزیدند و کفر آنان آشکار و محسوس شد: (فلمّا احسّ عیسى منهم الکفر) (۸۴) ؛ یعنى کفر آنها چنان روشن شد که به مرحله حس رسیده، علنى شد. تنها در ضمیر و نهانشان نبود که عیساى مسیح ار درونشان باخبر شود، از این رو آن حضرت به مبارزه با آنان برخاست و براى دعوت دیگران به همراهى، فرمود: کیست که ما را در این سیر به سوى خدا نصرت کند: (من انصارى الى اللّه).


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
تعهدگیرى مسیح (علیه السلام) از حواریان، عهدى مجدد و میثاقى اکید است. سخن از اسلام ابتدایى آنها نیست، زیرا آنان از دیرزمان به رسالت مسیح ایمان آورده، آن را پذیرفته بودند و به عنوان شاگردان ممتاز به او تأسّى مى‏کردند. سخن حواریان این بود: (ربّنا امنّا بما انزلت واتّبعنا الرّسول فاکتبنا مع الشّاهدین) (۸۵) ؛ پروردگارا ما ایمان آوردیم به آنچه که بر پیامبرت نازل کردى و از رسولت هم پیروى کردیم، نام ما را با شاهدان ثبت کن (هنوز به آن مقام نرسیده‏اند که بگویند: مِنَ الشّاهدین).
خداى سبحان مى‏فرماید: ما با وحى به حواریین گفتیم از عیسى حمایت کنید. حواریان، شاگردان مخصوص عیسى (علیه السلام) بودند و توفیق آنان در تبعیت از رسول خدا در وحى الهى بود: (واذ اوحیتُ الى الحواریّین ان امنوا بى وبرسولى قالوا امنّا واشهد بأنّنا مسلمون) (۸۶) .
از آیه مزبور به خوبى استفاده مى‏شود که وحى گرفتن و استمداد از روح القدس مخصوص پیامبران اوالواالعزم نیست، گرچه مرحله عالیه‏اش ویژه انبیا و مرسلین است اما مراحل وسطى و نازله‏اش، نصیب شاگردان آنها هم مى‏شود.
قرآن کریم، پاسخ مثبت حواریان به دعوت حضرت مسیح براى نبرد با کافران، و نیز برخوردارى آنان از امداد و تأیید الهى در مبارزه پیروزمندانه شان را چنین بازگو مى‏کند: (یا ایّها الّذین امنوا کونواانصار اللّه کمإ؛ّّ قال عیسى ابن مریم للحواریّین من انصارى الى اللّه قال الحواریّون نحن انصار اللّه فامنت طائفهٌ من بنى اسرائیل و کفرت طائفهٌ فأیّدنا الّذین امنوا على‏ عدوّهم فاصبحوا ظاهرین) (۸۷) ، این آیه بیانگر آن است که اصل نبرد در دین مسیحیّت یک اصل مسلّم بود، زیرا خداى سبحان به مسلمانان مى‏گوید: اى مؤمنان! در یارى دین خدا و مبارزه با کفر، مانند حواریان عیسى باشید. بنابراین مسیحیّت در رهبانیّت خلاصه نمى‏شد و آنان اگر به شرایط رهبانیت عمل مى‏کردند مَرضىّ خدا بود اما به شرایطش عمل نکردند. اساس دین مسیح، همانند دین کلیم و خلیل (علیهم السلام)، اسلام است که در متن قوانین خود جهاد با طاغیان و ایثار و نثار در راه دین را دارد.
عیساى مسیح سالک صراط مستقیم
خداى سبحان حضرت مسیح را از سالکان صراط مستقیم و از واصلان این حرم امن قرار داد و تفصیل این اجمال آن است که تنها راه بین مبدأ و منتهى که سبب وصول به مقصد است صراط مستقیم است و این صراط را خداوند صراط انبیا و مرسلین دانسته، آنها را اصحاب این صراط مى‏شمارد.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
استناد این راه به سالک براى آن است که در طریقهاى عادى و معمولى، راه، غیر از رونده است، ولى در مسیرهاى متعالى راه همان رونده است. انسان در بیرون از خود سیر نمى‏کند، تا سالک از مسلک جدا باشد، زیرا انسان در عقیده و خُلق و عمل سیر مى‏کند که هر کدام از اینها مربوط به مرحله‏اى از مراحل سه گانه هستى انسان است. کمال انسان به عقیده و خُلق و عمل است، و این سه از او جدا نیست، زیرا (و ان لیس للانسان الاّ ما سعى‏) (۸۸) . رابـ*ـطه عمل و عامل چنان قوى است که نه عمل عامل را رها مى‏کند و نه عامل از عمل مى‏تواند گریزان باشد: (ان احسنتم احسنتم لأنفسکم و ان اسأتم فلها) (۸۹) . عمل مخصوص عامل است و عامل در رهن عمل است و این اختصاص هم وجودى است؛ قهراً سیر انسان سالک،در عقیده و خُلق و عمل از حیطه هستى او بیرون نیست، و راه عین رونده است.
از طرفى خداوند دین را صراط مستقیم معرّفى کرده است: (قل انّنى هدانى ربّى إلى‏ صراطٍ مستقیم دیناً قیّماً ملّه ابراهیم حنیفاً) (۹۰) ، ولى پیمودن این صراط مستقیم مستلزم این است که انسان به اصول اعتقادى آن معتقد و به فضایل اخلاقى آن متخّلق شود و به احکام آن عمل کند. پس صراط مستقیم چیزى جدا از حیطه نفس انسان نخواهد بود. قهراً انبیا که حقایق اعتقادى و اخلاقى و عملى را به خوبى شناخته و به آن معتقد و متخلّق و به آنها عامل بودند، «اصحابُ الصّراط» هستند.
عیساى مسیح از برجسته‏ترین چهره‏هایى است که این راه را طى کرده و به مقام قرب نایل شده است و خداى سبحان قرب او را تأیید کرده است: (اسمه المسیح عیسى ابن مریم وجیهاً فى الدّنیا والاخره من المقرّبین) (۹۱) .
پیمودن این راه محال نیست، از این رو به همه مؤمنان تعلیم داده شد که در نماز از خداوند مسئلت کنند که آنان را به راه راست که راه نعمت داده شدگان است هدایت کند: (اهدنا الصراط الذین أنعمت علیهم)، و نعمت داده شدگان نیز در قرآن، پیامبران، صدّیقیان، شاهدان و صالحان معرفى شده‏اند: (الذین أنعم اللّه علیهم من النبیین والصدّیقین والشهداء والصالحین) (۹۲) . بر این اساس است که هم یک زن عادى در سایه تهذیب و تربیت مى‏تواند «فضّه» شده، در برخى از فضایل اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که در سوره «هل أتى‏» آمده سهیم شود، و هم یک مرد عادى در سایه تهذیب و تزکیه مى‏تواند «سلمان» شده، به مقام «سلمان منّا أهل البیت» (۹۳) نایل گردد. بنابراین خداى سبحان سیره انبیا را بازگو مى‏کند تا دیگران با تأسى به آنان، اصحاب صراط مستقیم و اصحاب الجنّه شوند.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
برخى از ویژگیهاى حضرت مریم
تنها بانویى که در قرآن کریم به نام خاص او تصریح شده و با کمال تجلیل از وى سخن به میان آمده است، حضرت مریم (علیها السلام) است: (واذ قالت الملائکه یا مریم انّ اللّه اصطفیک و طهّرک واصطفیک على نساء العالمین) (۱) . اولین نکته شایان ذکر درباره آیه مزبور آن است که اصطفاى اوّل چون بدون حرف جرّ استعمال شده، اِصطفاى نفسى است و اصطفاى دوم که با «على‏» استعمال شده، اِصطفاى قیاسى است. بنابراین (انّ اللّه اصطفیک) یعنى تو صفوه و برگزیده و مختار و برچیده شده خدایى، و (واصطفیک على‏ نساء العالمین) یعنى نه تنها تو صفوه و برجسته‏اى، بلکه بر همه زنان عالم برترى، و چون کلمه (على نساء العالمین) مطلق است، نمى‏توان گفت که مریم (علیها السلام) نسبت به زنهاى عصر خود مصطفى و برجسته بود. اطلاق آیه آن است که نسبت به همه زنان جهان برجستگى دارد، لیکن در زمینه خاص، یعنى از این جهت در بین زنان عالم مورد اصطفاى خاص است که بتواند بدون داشتن همسر، مادر شود.
نکته دیگر آن که فرق بین اِذهابِ رجس و تطهیر آمده: (إنّما یریداللّه لیُذهِب عنکم الرجس اهل البیت ویطهّرکم تطهیراً) (۲) آن است که اذهاب رجس ناظر به ازاله اصل پلیدى است و تطهیر از بین بردن آثار آن مى‏باشد، از این رو این گونه تطهیر همراه با عصمت نیز هست.
پس تطهیر همیشه بعد از اذهاب خواهد بود، گرچه اذهاب رجس ممکن است با تطهیر آن همراه نباشد، امّا درباره مریم (علیهاالسلام) سخن از تطهیر است. خداوند او را از هر آلودگى دور داشت و مطّهر و طاهره کرد، از این رو مى‏تواند مادر انسان کاملى چون مسیح شود.
سوّمین نکته آن که، کسانى که کلام ملائکه را بشنوند و تردید نکنند که این کلام ملائکه است، مُحَدّثند و به تصریح بعضى از روایات، حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه زهرا (علیها السلام) مُحَدّثه‏ (۳) بود، چنانکه از آیه مزبور به خوبى برمى آید که مریم (علیها السلام) هم مُحَدّثه است.


زندگی و سیره حضرت مسیح

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا