- عضویت
- 9/2/21
- ارسال ها
- 252
- امتیاز واکنش
- 1,112
- امتیاز
- 228
- زمان حضور
- 4 روز 14 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالشت و پتویی از کمد دیواری بیرون آوردم و وسط اتاق دراز کشیدم. نرمین همچنان خیرهی سقف بود و تا مخاطب قرارش نمیدادی صحبت نمیکرد، درست برعکس نرمینی که من میشناختم و با هزار زور و مکافات ساکتش میکردم!
پتو رو روی سرم کشیدم و چشمام رو بستم تا برای لحظهای هم که شده استراحت کنم. خیلی سال بود که عادت کرده بودم پتو رو روی سرم بکشم و...
پتو رو روی سرم کشیدم و چشمام رو بستم تا برای لحظهای هم که شده استراحت کنم. خیلی سال بود که عادت کرده بودم پتو رو روی سرم بکشم و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آینور | shiva.Rd کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: