- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
گپ : (گالته) : شوخی (فارسی)
گپ : ( گنگل ) : شوخی – گزاف – مزاح – لعب. (فرهنگ مردوخ كردی)
گپ : سخن لاف و گزاف – افسانه – پرگویی .
گپتن : = گفتن (فرهنگ كاتوزیان)
گپ (خراسان) و (لرستان) = سخن – اشكاشمی گپ. گیلگی = گپ زنن (سخن گفتن ) تهران = گب ( سخن – گفتگو ) (حاشیه ی برهان قاطع از دكتر معین )
گپ ۱– به معنی بزرگ است و غالبن رییس و بزرگ (دزدان را)، ( حسن گپ ) گویند و یا گویند (وقتی كه گپ شد) یعنی موقعی كه بزرگ شد . فعل آن « گپ شدن» گپ تر یعنی بزرگ تر .
۲– حرف و صحبت را گویند مثلن: «گپ زد» یعنی حرف زد و صحبت كرد . فعل آن « گپ زدن» است. (واژه ها و مثل های شیرازی و كازرونی گردآورنده علی نقی بهروزی، برگ ۱۴۸)
گپ : سخن لاف و گزاف و افسانه و پر گویی .
گپ زدن : لاف و بیهوده سراییدن .
گپتن : بر وزن و معنی گفتن است .
گپو : گپ .
گپیدن : گفتن و گپ زدن (فرهنگ نوبهار اثر محمد علی تبریزی خیابانی)
این گردآوری از فرهنگ های فارسی بود. در همه ی آن ها یكنواخت نوشته شده است جز فرهنگ نوبهار كه در آن واژه ی گپو كه شاید از فرهنگ آنندراج گرفته شده و واژه ی گپیدن كه فعل و مصدر باشد تازه آمده است . اكنون می پردازم به زبان های دیگر و پس از آن ریشه ای را كه در فارسی باستان آمده نقل میكنیم . پس در زیر استخراجی از زبان فارسی دری افغانستان است و میبینیم كه این واژه ی « گپ» در آن زبان به چه شکلی به كار می رود و اگرچه در معنای آن تفاوت چندانی ندارد ولی با كلمه ها و اصطلاح های گوناگون به کار رفته است:
گپ : سخن و كلام .
از گپ ماندن : كنایه ، به حالت نزع بودن .
به گپ آمدن : به سخن آمدن
به گپ كسی كردن :
به گپ كسی شدن : برای فكر كسی كار كردن
بی گپ و سخن : كنایه ی بی سبب و بی دلیل
سر گپ آمدن : كنایه ، بالای مقصد آمدن .
كسی را به گپ گرفتن : كسی را برای مقصدی به سخن مشغول كردن .
كسی را سر گپ آوردن : كسی را بالای مقصد آوردن .
گپ از گپ برآمدن : كنایه ، موقع از دست رفتن .
گپ از گپ خیستن ( xestan ) از سخن ، سخن دیگر پیدا شدن .
گپ بد : سخن زشت .
گپ پهلودار : سخن طنزآمیز و نیش دار .
گپ بیراه : سخن غیر حسابی .
گپ پخته :
گپ جان دار : سخن سنجیده و معقول
گپ خام : سخن پوچ و بی معنی
گپ خیستن ( gap xestan ) كنایه ، فتنه برپا شدن .
گپ راه : سخن حسابی .
گپ رس : ( gap ras ) سخن فهم – نكته سنج .
گپ رو : كسی كه به حرف دیگری عمل كند .
گپ زدن : سخن گفتن .
گپ ساختن : تهمت بستن .
گپ : ( گنگل ) : شوخی – گزاف – مزاح – لعب. (فرهنگ مردوخ كردی)
گپ : سخن لاف و گزاف – افسانه – پرگویی .
گپتن : = گفتن (فرهنگ كاتوزیان)
گپ (خراسان) و (لرستان) = سخن – اشكاشمی گپ. گیلگی = گپ زنن (سخن گفتن ) تهران = گب ( سخن – گفتگو ) (حاشیه ی برهان قاطع از دكتر معین )
گپ ۱– به معنی بزرگ است و غالبن رییس و بزرگ (دزدان را)، ( حسن گپ ) گویند و یا گویند (وقتی كه گپ شد) یعنی موقعی كه بزرگ شد . فعل آن « گپ شدن» گپ تر یعنی بزرگ تر .
۲– حرف و صحبت را گویند مثلن: «گپ زد» یعنی حرف زد و صحبت كرد . فعل آن « گپ زدن» است. (واژه ها و مثل های شیرازی و كازرونی گردآورنده علی نقی بهروزی، برگ ۱۴۸)
گپ : سخن لاف و گزاف و افسانه و پر گویی .
گپ زدن : لاف و بیهوده سراییدن .
گپتن : بر وزن و معنی گفتن است .
گپو : گپ .
گپیدن : گفتن و گپ زدن (فرهنگ نوبهار اثر محمد علی تبریزی خیابانی)
این گردآوری از فرهنگ های فارسی بود. در همه ی آن ها یكنواخت نوشته شده است جز فرهنگ نوبهار كه در آن واژه ی گپو كه شاید از فرهنگ آنندراج گرفته شده و واژه ی گپیدن كه فعل و مصدر باشد تازه آمده است . اكنون می پردازم به زبان های دیگر و پس از آن ریشه ای را كه در فارسی باستان آمده نقل میكنیم . پس در زیر استخراجی از زبان فارسی دری افغانستان است و میبینیم كه این واژه ی « گپ» در آن زبان به چه شکلی به كار می رود و اگرچه در معنای آن تفاوت چندانی ندارد ولی با كلمه ها و اصطلاح های گوناگون به کار رفته است:
گپ : سخن و كلام .
از گپ ماندن : كنایه ، به حالت نزع بودن .
به گپ آمدن : به سخن آمدن
به گپ كسی كردن :
به گپ كسی شدن : برای فكر كسی كار كردن
بی گپ و سخن : كنایه ی بی سبب و بی دلیل
سر گپ آمدن : كنایه ، بالای مقصد آمدن .
كسی را به گپ گرفتن : كسی را برای مقصدی به سخن مشغول كردن .
كسی را سر گپ آوردن : كسی را بالای مقصد آوردن .
گپ از گپ برآمدن : كنایه ، موقع از دست رفتن .
گپ از گپ خیستن ( xestan ) از سخن ، سخن دیگر پیدا شدن .
گپ بد : سخن زشت .
گپ پهلودار : سخن طنزآمیز و نیش دار .
گپ بیراه : سخن غیر حسابی .
گپ پخته :
گپ جان دار : سخن سنجیده و معقول
گپ خام : سخن پوچ و بی معنی
گپ خیستن ( gap xestan ) كنایه ، فتنه برپا شدن .
گپ راه : سخن حسابی .
گپ رس : ( gap ras ) سخن فهم – نكته سنج .
گپ رو : كسی كه به حرف دیگری عمل كند .
گپ زدن : سخن گفتن .
گپ ساختن : تهمت بستن .
Valuable کالبد شکافی واژه های پارسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com